تاریخ فارسی
history.wikibix.ir

شمال غرب استان فارس کجاست

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 16 آبان 1399 ساعت 16:59

همشهری آنلاین: استان فارس یکی از استان‌های جنوبی ایران است. وسعت استان فارس حدود ۱۳۳ هزار کیاومتر مربع است و تقریبا” ۸.۱ درصد مساحت کشور را تشکیل می‌دهد.

این استان از شمال به استان اصفهان، از شرق به استانهای یزد، از جنوب به استان هرمزگان و از غرب به استانهای کهگیلویه و بوشهر محدود می‌شود.

آب و هوای فارس در شمال سردسیر، در نواحی مرکزی زمستانها معتدل وبارانی و تابستان‌های گرم و خشک، و در جنوب و جنوب شرقی زمستان‌ها معتدل وبارانی و تابستان‌ها بسیار گرم است.

زبان اکثریت مردم فارسی است اماعشایر ترک زبان (ایل قشقایی) به ترکی و عشایر عرب زبان(ایل عرب) به عربی صحبت می‌کنند.

یکی از مناطق مهم عشایری ایران، استان فارس می باشد و بزرگترین ایل ایران(ایل قشقایی) با شش طایفه در فارس به کوچ روی ادامه می دهند. علاوه بر ایل قشقایی ایل خمسه و ایل محسنی و همچنین طوایف کوچکتری به زندگی عشایری خود در فارس ادامه می دهند. ‌

براساس آخرین تقسیمات کشوری استان فارس به ۱۶ شهرستان ۴۸ شهر ۶۰ بخش و۱۸۵ دهستان تقسیم شده است منطقه فارس یکی از قدیمی‌ترین مراکز تمدن ایران است. فارس در کتیبه های هخامنشی به صورت پارسه و در نوشته های یونانی پرمیس آمده و معرب آن فارس است.

همچنین اردیبهشت سال ۱۳۹۲ وزیران عضو کمیسیون سیاسی و دفاعی بنا به پیشنهاد وزارت کشور و به استناد ماده (۱۳) قانون تعاریف و ضوابط کشوری -مصوب ۱۳۶۲- تصویب کرد؛ روستاهای ابوذر آباد و میانده از توابع دهستان میانده بخش شیبکوه شهرستان فسا در استان فارس به شهر تبدیل و به عنوان شهر میانشهر شناخته می‌شود.

جغرافیای طبیعی و اقلیم استان

کوه‌های زاگرس با جهت شمال غربی- جنوب شرقی استان فارس را به صورت منطقه ویژه کوهستانی در آورده است. قسمت عمده این ناهمواری‌ها بر اثر یک سلسله حرکات شدید کوه‌زایی ایجاد شده و تحت تأثیر عوامل فرسایشی نظیر بادهای تند و آب‌های روان به صورت کنونی درآمده است. استان فارس را می‌توان به دو ناحیه مشخص طبیعی تقسیم کرد:

ناحیه شمالی و شمال غربی که از ارتفاعات به هم پیوسته‌ای تشکیل شده و گردنه‌های صعب‌العبور و دره‌های عمیق دارد.

ناحیه جنوب و جنوب شرقی که در فاصله میان رشته‌کوه‌های فرعی قرار گرفته و شامل دشت‌های حاصلخیز شیراز، کازرون، نی‌ریز، مرودشت و مرکزی است که مزارع آنها از طریق رودهای متعددی آبیاری می‌شوند.

ارتفاعات استان فارس به چهار گروه مهم تقسیم می‌شوند:

۱-ارتفاعات شمال و شمال غربی که از کوه‌های سمیرم شروع می‌شود، تا غرب آباده ادامه می‌یابد و به کوه عظمت که گردنه معروف کولی کش در آن واقع شده است، ختم می‌شود. ارتفاعات برم فیروز نیز در این ناحیه واقع شده و از سپیدان آغاز و به ارسنجان منتهی می‌شود.

۲- ارتفاعات مرکزی که کوه‌های اطراف شیراز (سبزپوشان و بمو) و نیز کوه‌های مهارلو، خرمن کوه فسا و تودج را دربرمی‌گیرد.

۳- ارتفاعات غربی که در امتداد ارتفاعات کهگیلویه تا کوه‌های ممسنی در دشت ارژن (کوهمره سرخی) ادامه می‌یابد و به کوه‌های سفیدار در فیروزآباد متصل می‌شود.

۴- ارتفاعات جنوبی نیز شامل کوه‌های داراب و ارتفاعات بالنگستان یا هنگستان و کوه‌های لارستان است.

در استان فارس، تحت‌ تأثیر ویژگی‌های توپوگرافیک، سه ناحیه آب و هوایی مشخص پدیدار شده است:

۱- ناحیه کوهستانی شمال، شمال غرب و غرب: دارای زمستان‌های سرد معتدل و پوشش گیاهی قابل توجه است. میزان بارندگی این ناحیه در حدود چهارصد تا شش صد میلی‌متر در سال گزارش شده است.

۲- ناحیه مرکزی: این ناحیه در زمستان‌ها آب و هوای نسبتاً معتدل توأم با بارندگی و در تابستان‌ها، هوایی گرم و خشک دارد. آب و هوای این ناحیه به علت کاهش نسبی ارتفاعات، نسبت به شمال و شمال غرب کم و کیف متفاوتی دارد. میزان باران این ناحیه بین دویست تا چهارصد میلی‌متر در سال است. شهرهای شیراز، کازرون، فسا و فیروزآباد در این ناحیه قرار گرفته‌اند.

۳- ناحیه جنوب و جنوب شرقی: به علت کاهش ارتفاع و عرض جغرافیایی و نحوه استقرار کوه‌ها، میزان بارندگی این ناحیه در فصل زمستان نسبت به دو فصل بهار و پاییز کمتر است. هوای ناحیه در زمستان‌ها معتدل و تابستان‌ها بسیار گرم است. میزان بارندگی سالانه آن نیز صد تا دویست میلی‌متر است. شهرهای لار، اوز و خنج جزو این ناحیه خشک به شمار می‌روند.

بر اساس گزارش سال ۱۳۷۱ ایستگاه سینوپتیک شیراز، متوسط حرارت این شهر ۸۵/۱۶  و حداکثر و حداقل مطلق دمای آن به ترتیب ۲/۲۹ ۴۷/۴ درجه سانتی‌گراد است. بر اساس همین گزارش، متوسط میزان بارندگی ماهانه منطقه چهل و هشت و چهل و پنج میلی‌متر است که حداکثر آن با صد و هشتاد و چهار و دو میلی‌متر در آذر ماه و حداقل آن با صفر میلی‌متر در ماه‌های تیر، مهر و آبان است.

متوسط رطوبت نسبی این ناحیه حداکثر هشتاد و چهار و پنج و حداقل دوازده و نیم درصد است. تعداد روزهای یخبندان در طول سال نیز سی و چهار روز گزارش شده است بادهای محلی که از سمت کوهستان به دشت می‌وزند و عکس این مسیر را می‌پیمایند. نام یکی از آنها باد قهره است که در ممسنی در امتداد رودخانه فهلیان می‌وزد.

جغرافیای تاریخی استان

منطقه فارس، یکی از قدیمی‌ترین مراکز تمدن ایران است. فارس کتیبه‌های هخامنشی به صورت پارسه و در نوشته‌های یونانی به شکل پرسیس آمده و معرب آن فارس است. یونانیان نام ایالت پرسیس را به اشتباه بر تمام ایران اطلاق می‌کردند. تا این اواخر هم اروپاییان این اشتباه را تکرار می‌کردند.

پارسی‌ها مردمانی آریایی‌نژاد بودند که تاریخ ورودشان به این سرزمین دقیقاً روشن نیست. از کتیبه‌های به جا مانده پادشاهان آشوری چنین برمی‌آید که پارسی‌ها، مانند مادها، مدت‌ها تحت تسلط آشوری‌ها بوده و در اطراف  دریاچه ارومیه یا در کرمانشاه کنونی سکونت داشته‌اند. این قوم به احتمال زیاد، در حدود هفت‌صد سال قبل از میلاد رهسپار نواحی جنوبی ایران شده و در سرزمین فارس امروزی سکونت گزیده است.

بر پایه اسناد و مدارکی که از حفریات شوش به دست آمده و نیز بر اساس آثاری که از بابلی‌ها بر جای مانده است، کوروش در عیلام و انزان سلطنت داشته  و پس از وی، پسرش چیش پیش (ششصدو هفتاد و پنج- هفتصد و چهل ق. م) پادشاه  پارس و انزان بوده است. پس از درگذشت چیش پیش- سلسله هخامنشی به دو شعبه تقسیم شد: یک شعبه آن در پارس و شعبه دیگر در عیلام و انزان سلطنت کردند.

در سال پانصد و پنجاه و سه قبل از میلاد کوروش اول به فرمانروایی سلسله ماد پایان داد و از اتحاد ماد و پارس دولت بزرگ هخامنشی را به وجود آورد (پانصد و پنجاه و نه – پانصد و بیست و نه ق. م) هخامنشیان  تا مرگ داریوش سوم (سیصدو سی و یک ق. م) در حدود دویست و نوزده سال  بر ایران حکومت کردند و سرانجام به دست اسکندر مقدونی منقرض شدند.

پس از مرگ ناگهانی اسکندر در سال سیصدو بیست و دو ق. م حکومت ایران دچار آشفتگی شد و سلطنت هخامنشیان، در سال سیصد و دوازده ق. م به دست سلوکوس افتاد. با این همه، پارس تا زمان آنتینو خوش چهارم جزو قلمرو سلوکی بود. هنگامی که وی در سال صدو شصت و چهار ق. م درگذشت، پارس استقلال یافت. شاهان پارس در دورانی که سلاطین اشکانی صاحب قدرت بودند از آنها اطاعت می‌کردند. با این وجود پارس هرگز ضمیمه متصرفات اشکانیان نشد. از پادشاهان پارس، سکه‌هایی به دست آمده است که تقریباً اسامی همه پادشاهان محلی را می‌توان از روی آن سکه‌ها روشن کرد.

ظاهراً پس از اینکه در سال بیست و هشت ه. ق  استخر و فیروزآباد به تصرف اعراب درآمد، تمامی فارس ضمیمه متصرفات اعراب شد و به تدریج مردم فارس نیز مسلمان شدند. اعراب فاتح تقسیم ایالت فارس را به پنج ولایت که هر یک را یک کوره می‌گفتند، از ساسانیان به ارث بردند و این تقسیم‌بندی، تا حمله مغولان باقی ماند.

پنج کوره فارس عبارت از: کوره اردشـیـر خوره که مرکز آن شهر شیراز بود، کوره شــاپــور خوره که مرکز آن شهر شاپور بود، کوره قـــبـــاد خوره که مرکز آن شهر ارجان بود، کوره استــخـر خوره که مرکز آن پرسپولیس بود و کوره دارابجرد خوره که مرکز  آن دارابجرد بود.

از قرن دهم و یازدهم که ایران در سایه حکومت سلسله صفوی آرامش و انتظام نسبی یافت و روابط‌ش با کشورهای غربی که از قرن نهم هجری شروع شده بود، ادامه یافت، بسیاری از سیاحان خارجی از شیراز و فارس دیدن کردند که گزارش‌های آنها بعضاً بسیار خواندنی و جالب توجه است.

ویژگی‌های فرهنگی و هنری

با تکوین و رشد شهرنشینی، فرهنگ مردم دچار دگرگونی و تغییرات ساختاری شده است. بی‌شک، ویژگی‌های قومی و فرهنگی تعریف شده مشخص در میان اقوام و عشایر قابل رؤیت است. به دنبال رشد شتابان شهرنشینی، بسیاری از سنن و آداب و رسومی که در گذشته‌های نه چندان دور در میان اقوام رواج داشت، امروزه به فراموشی سپرده شده است. زندگی ساده عشایری هنوز ویژگی‌های سنتی را حفظ کرده است. استان فارس یکی از استان‌هایی است که بالاترین جمعیت عشایری کشور را دارد. ایلات قشقایی، کهگیلویه، خمسه و... هنوز بخش قابل توجهی از جمعیت استان را تشکیل می‌دهند.

فضاهای ویژه عشایری: استان فارس حدود ده هزار خانوار غیرساکن دارد که بیشترین تعداد آنها را عشایر کوچنده منتسب به ایلات قشقایی، خمسه، کهگیلویه و ممسنی تشکیل می‌دهند. فضاهای کوچ و اطراق عشایر استان همراه با کنش‌های فرهنگی ویژه عشایری مشتمل بر نوع پوشش، مناسبات اجتماعی، نحوه کوچ، مسیرهای ایل‌رو و... و. جاذبه‌های متنوع و جالب توجهی را پدید می‌آورند که در نوع خود برای ایرانگردان و جهانگردان جالب توجه است. عمده‌ترین زیست بوم‌های عشایری استان را ایل راه‌های عشایر منطقه تشکیل می‌دهند که عبارتند از: کازرون، لار، ممسنی، سمیرم، خنج و داراب.

ییلاقات ایل قشقایی که در دامنه شمالی کوه‌های زاگرس در امتداد شمال غربی به جنوب شرقی ادامه دارد، از شمالی‌ترین منطقه کامفیروز یعنی از نواحی طویله بند و گرمه شروع می‌شود و با عرض متفاوت از نود تا سی کیلومتر در دامنه شمالی کوه‌های دنا که حد فاصل بین کهگیلویه و بویراحمد، فارس و اصفهان است تا منطقه بروجن امتداد می‌یابد.

این منطقه از جنوب و جنوب غربی به ناحیه جاوید و رستم ممسنی، دشت روم یاسوج و سی‌سخت در کهگیلویه و بویراحمد، از غرب به فلارد و خانمیرزا و بروجن در چهار محال و بختیاری، از شمال به بروجن و شهرضا در استان اصفهان و دشت سعادت‌آباد آباده در استان فارس و از شرق به ییلاقات ایل خمسه‌ باصری یعنی به نواحی قنقری و ابرج محدود می‌شود. این نواحی پنج بخش بزرگ جمعیتی کاکان، بن رود، چهار دانگه، پادنا و سمیرم علیا را به طور کامل و قسمت‌هایی از حومه آباده و کامفیروز را در بر می‌گیرند.

ییلاقات ایل خمسه در شرق ییلاقات ایل قشقایی قرار دارند و به ترتیب از جنوب به شمال نواحی مرودشت، رامجرد، بیضا، ابرج، مشهد مرغاب قنقری و بوانات را در برمی‌گیرند. این ناحیه از شمال به استان یزد،   از شرق به سیرجان در استان کرمان، از جنوب به شهرستان شیراز و از غرب به ییلاقات قشقایی محدود می‌شود.

علاوه بر مناطق ییلاقی فوق‌الذکر که خارج از مرز سیاسی استان فارس قرار گرفته‌اند. ییلاقات داخلی استان فارس نیز از زیست‌بوم‌های جالب‌ توجه عشایری منطقه محسوب می‌شوند که ییلاقات کوهمره از مهمترین آنهاست. کوهمره به ترتیب از شرق به غرب در امتداد کوه‌های زاگرس  در جنوب شهرستان شیراز در فاصله سیاخ ودشمن زیاری به سه قسمت کوهمره سرخی، کوهمره جروق و کوهمره نودان تقسیم می‌شود.
 
عشایر این ناحیه که به نام‌ محل‌های یاد شده شناخته می‌شوند، فاصله زیادی بین ییلاق و قشلاق خود ندارند. در اوایل فروردین از دامنه کوه‌ها بالا رفته و تابستان را در دشت‌های مرتفع و دامنه‌های شمالی رشته کوه زاگرس سکونت می‌گزینند و در اوایل شهریور ماه از این کوه‌ها پایین آمده و با طی مسافتی که از چهل تا هشتاد کیلومتر تجاوز نمی‌کند به مناطق قشلاقی خود در دامنه‌های جنوبی رشته‌کوه مذکور می‌رسند.

مناطق قشلاقی عشایر فارس عموماً دشت‌های جنوب شرقی، جنوب غربی و گاهی نیز دشت‌های مرکزی استان را شامل می‌شوند و عموماً ارتفاع کم و هوای ملایم در زمستان و بسیار گرم در تابستان دارند قشلاق ایل قشقایی در دامنه جنوبی رشته‌کوه‌های زاگرس قرار دارد و گاهی نیز از این کوه‌ها فاصله زیادی گرفته و به سوی دشت‌های کم ارتفاع ساحلی و تا زمین‌های دشتستان و استان بوشهر و نوار ساحلی جنوب پیش می‌رود.

مناطق قشلاقی قشقائیان  به طور مشخص در جنوب شرقی از ناحیه هرم و خنج  شروع می‌شود و نواحی قیر و کارزین، افزراربعه، سیمکان، میمند، فیروزآباد خواجه‌ای، فراشبند، بوشگان، قسمتی از جره و سپس در ناحیه جنوب غربی استان فارس نواحی شاپور ماهور در استان کهگیلویه و بویراحمد اطراف دو گنبدان و در استان بوشهر لیراوی را دربرمی‌گیرند.

موسیقی بومی: موسیقی بومی ایل قشقایی با نام «عاشیق‌ها»، «چنگیان» و «ساربانان» درآمیخته و در این میان موسیقی عاشیقی از جایگاه والایی برخوردار است، موسیقی عاشیقی کهن و گسترده است و با شعر فولک درآمیخته است  عاشیق‌ها برای رویدادهای غمناک و شاد نوایی در سینه دارند. در هنر عاشیقی حماسه جایگاه ارزنده‌ای دارد و در شعر آن نیز عرفان مقامی شایسته. حضور این هنرمندان را نه تنها در فارس، بلکه در آذربایجان و بیرون از مرزهای این سرزمین نیز می‌توان پی گرفت. از خلال روایات قومی می‌توان دریافت که عاشیق‌های قشقایی در اصل از مناطقی همانند قفقاز، شیروان و شکی به فارس مهاجرت کرده‌اند و وجوه اشتراک قابل توجهی بین عاشیق‌های قشقایی و آذربایجانی به ویژه در زمینه بیان شجاعت و مردانگی افسانه‌وار «کوراوغلو» وجود دارد، ولی از نظر شیوه اجرا تفاوت‌هایی نیز با همدیگر دارند.

آهنگ‌هایی همچون «کرمی»، «معصوم»، «محمود» و... را با کمی اختلاف عینا در اجرای عاشیق‌های آذربایجان هم می‌توان ملاحظه کرد. سازی که عاشیق قشقایی می‌نوازد شبیه سه‌تار و دارای ۹ سیم است که عموما آن را با مضراب و یا پنجه می‌نوازند، ولی در دهه‌های اخیر کاربرد تار، کمانچه و دیگر آلات موسیقی نیز جایگاهی در میان موسیقی قشقایی یافته‌اند که عمدتا مورد استفاده هنرمندان جوان قرار می‌گیرد از آهنگ‌های قدیمی و امروزی عاشیق‌های قشقایی می‌توان از «سحرآوازی»، «جنگ‌نامه»، «محمدطاهر بیک»، «معصوم»، «صمصام»، «کوراوغلو»، «محمود و صنم»، «محمود و نگار»، «باش خسرو»، «هلیله خسرو»، «بیستون»، «حیدری، «گرایلی»، «باش گرایلی»، «باسماگرایلی»، «کرمی» و... نام برد که برخی از آنها همراه با داستانی که عمدتا مایه مهر و محبت و دلدادگی دارند، خوانده می‌شود.

هر کدام از آهنگ‌های مذکور با پیشینه قومی و تاریخی قوم قشقایی و دیگر اقوام ترک زبان ارتباط جدایی‌ناپذیر یافته‌اند  عاشیق‌های قشقایی معمولا همراه عشایر کوچ می‌کنند. از معروف‌ترین عاشیق‌های معاصر ایل قشقایی می‌توان به «عاشیق صیاد» و «عاشیق اسماعیل» اشاره کرد گذشته از عاشیق‌ها، در میان ایل قشقایی هنرمندان دیگری نیز هستند که به «چنگیان» معروفند. این هنرمندان «کرنا» و «نقاره» می‌نوازند و پیشة اصلی آنها نوازندگی است. اغلب مردم ایل، این گروه را چندان حرمت نمی‌نهند و آنها را گروهی پست می‌شمارند و حتی از وصلت‌ با آنها خودداری می‌کنند چنگیان که نمی‌توانند تنها از راه هنرمندی به زندگیشان ادامه دهند، به کارهایی مانند اصلاح سر و صورت، کشیدن دندان، ختنه کردن کودکان و... می‌پردازند.

از هنرمندان منسوب به گروه چنگیان می‌توان از «گنجی» و «فرامرز» نام برد که بیشتر اوقات همراه ایل کوچ می‌کنند. فرامرز در اجرای کرنا شیوه و سبک خاص دارد ساربانان گروهی دیگر از خادمان موسیقی ایل قشقایی هستند که صرفا براساس ذوق و علاقه شخصی به کار موسیقی کشانده شده‌اند. آنان آهنگ‌های قومی ایل قشقایی را با «نی» می‌نوازند. نی در میان قشقایی‌ها سازی قدیمی و شناخته شده است که هنوز از محبوبیت و اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. از آهنگ‌های مخصوص ساربانان «گدان دارغا» را می‌توان نام برد که در وصف شترهای در حال حرکت است  ترانه‌های عاشیق‌ها و چنگیان به زبان ترکی قشقایی است، ولی ساربانان با زبانی غیر از ترکی قشقایی آواز می‌خوانند که در اصطلاح محلی به نام «کوروشی» مشهور است. جای شگفتی است که ساربانان با آنکه دارای فرهنگ ایل قشقایی هستند با زبانی شبیه زبان پهلوی سخن می‌گویند. در حال حاضر به دلیل تعداد اندک این قبیل افراد، زبان آنها نیز در حال از بین رفتن است، تا جایی که حتی فرزندان آنها نیز رغبتی به تکلم با این زبان ندارند.

ادبیات فولک ایلی: پیشینه مکتوب شعر و ادبیات در میان ایل قشقایی به بیش از ۲۵۰ سال پیش می رسد. اشعار شاعران گمنام سینه به سینه نقل می شود و به گنجینه فولکلوریک قشقایی ها غنا می بخشد. اشعار قشقایی ها مالامال از سوزوگداز زندگی، هجر و فراق است شعر عشایری از جدایی ها، از جور روزگار، از عشق و از عاطفه سخن می گوید. از ویژگی های عمده شهر قشقایی نقش بسیار پراهمیت طبیعت در لطافت بخشیدن به این گونه اشعار است. کمتر شعری از شاعران قشقایی می توان پیدا کرد که در آن یادی از کوه، جنگل، دشت، سبزه و آب نشده باشد از سوی دیگر شعر قشقایی تحت تاثیر کوچ صاحب مقام و مرتبه ای خالص است کوچ را به دلیل دل کندن از سرزمینی به سرزمین دیگر، جدا شدن از یارانی که درراه کوچ می میرند و یا آنانی که اسکان را می پذیرند سرزنش کرده اند.

شعر قشقایی را همه جا می خوانند در عروسی در عزا به هنگام شادی و غم. شعر عروسی ها همراه پایکوبی و شعر عزا همراه با حزن و اندوه خوانده می شود متاسفانه بیشتر سرایندگان شعر قشقایی ناشناخته اند اما به نام چند تن از شاعران معاصر ایل که با سروده های خویش در میان ایل زندگی کرده اند ازآن جمله به شاعر مشهور ایل قشقایی محزون و به عبارتی دیگر ماذون و همچنین یوسف علی بیک می توان اشاره کرد که نام و یادشان همیشه در نزد قشقایی ها زنده و جاوید خواهد ماند از شاعران تقریبا آشنای ایل قشقایی می باید به عیسی قاسم نیز اشاره شود وی همزمان با محزون زندگی می کرد و تنها یک قطعه شعر از او باقی مانده است که به مناظره او با محزون مربوط است بعد از وی باید به حسین صمصام اشاره کرد وی از نزدیکان خوانین قشقایی بود از اشعار این شاعر هم ادبیات بسیار اندکی باقی مانده است.

محزون(ماذون) : از شرح حال و روزگار محزون این شاعر بلندپایه ایل قشقایی چندان اطلاعات مستندی در دست نیست. آنچه درباره او بر سر زبان‌هاست حکایت از آن دارد که محزون درحدود ۲۵۰ سال پیش می زیسته و همزمان با سلطان محمودخان ایلخان قشقایی زندگی می کرده است. محزون شاید تنها شاعر ایل قشقایی است که نامش بی ذکر هیچ نمونه شعری در کتاب شرح احوال شاعران ایران آمده است وی در طول زندگی همواره با فقر و تنگدستی مواجه بوده که دراشعارش نیز منعکس شده است.

از ویژگی های دیگر زندگی محزون آوارگی و بی سامانی اوست، تا آنجا که هرگز ساکن در طایفه‌ای نشده است و هر روز جایی و هرزمان مکانی تازه می‌جسته است محزون مدتی را نیز برای کسب معلومات بیشتر در شهر شیراز گذرانده و دراین شهر موفق به دیدار بسیاری از شاعران و ادیبان شیرازی و کسب فیض از محضر آنان شده است. سال مرگ محزون و چگونگی مرگ آن مشخص نیست، قبر این شاعر دلسوخته قشقایی در جوار آرامگاه سعدی شیراز است.

جشن‌های ملی و مذهبی: در سراسر استان، مراسم و اعیاد ملی برگزار می‌شود. از میان این مراسم، جشن‌های ملی چهارشنبه سوری، عید نوروز، سیزده بدر، عید قربان، عید فطر، عید غدیر خم، نیمه شعبان، عید مبعث، روز تولد ائمه اطهار و... با شور و شوقی زایدالوصف برگزار می‌شود. عید نوروز و مراسم مربوط به آن نیز، با شور و شعف وصف‌ناپذیر برگزار می‌شود و شیوه برگزاری این مراسم در استان فارس نیز مانند سایر نقاط ایران است.

مراسم ویژه عشایری: در سطح استان و به ویژه در میان ایل قشقایی و سایر ایلات کوچرو فارس مراسم ویژه‌ای برگزار می‌شود. یکی از مهمترین و جالب‌ترین این نوع مراسم در ایل قشقایی «کوساگلین» نام دارد و معمولا در مواقعی که باران نبارد به اجرا گذاشته می‌شود.

قالی بافی: قالی بافی، همواره یکی از صنایع مهم دستی ایرانیان بوده است در میان عشایر استان فارس هنوز زیباترین هنر دستی، قالی بافی است که آمیزه ای است از کار و تلاش و هنر که با دست های سخت کوش زنان عشایر بافته می شود در میان این بافته هانوعی فرش به نام گبه بافته می شود گبه تجلی زیبایی، طراوت و شادی زندگی عشایری است که مانند پیراهن های رنگ به رنگ زنان قشقایی موجی از رنگها ی شاد طبیعت را درخود جای داده است زمینه اصلی این فرش، دشتهای سرسبزی است که عشایر در آنها زندگی می کنند. انگار تمامی زیبایی های طبیعت در زمان کوچ به دست دختران و زنان هنرمند قشقایی بر این فرشها ی کوچک نقش بسته است.

پارچه بافی: در گذشته در شهرهای شیراز و کازرون پارچه های ابریشمی نخی و پشمی بافته می شد و شهرت بسیار زیادی را دارا بود.

حصیر بافی: بوریا بافی و سبدبافی در استان فارس رواج دارد و بهترین نوع بوریا متعلق به شهر کازرون است. سبد بافی قشقایی‌ها از منظر شکل و نقش بسیار جالب است.

سفالگری: در استان فارس انواع ظروف سفالی ساده و لعابدار و انواع کاشی های هنری تولید می‌شود بهترین ظروف کاشی در استهبان تولید می شود.

نقره کاری و مسگری: ظروف مسی و نقره کاری از جمله صنایع مهم استان فارس می باشد مسگری و نقره کاری شیراز نیز شهره خاص و عام می‌باشد.

خاتم کاری: مهمترین صنعت دستی استان فارس، خاتم کاری شیراز است و بهترین نوع خاتم نیز در این شهر تولید می شود. منبت کاری نیز در استان فارس رواج زیادی دارد. همچنین منبت کاری و کنده کاری آباده شهرتی بسزا دارد. در استان فارس صنایع دیگری مانند تلکلی دوزی، گیوه دوزی، نمدمالی، خراطی، چرم سازی، سنگ تراشی و شیشه گری نیز رایج است.

رقص‌های محلی: رقص‌های محلی و بومی قشقایی‌ها عمدتا به صورت گروهی اجرا می‌شود. در این میان «رقص چوب» به لحاظ شیوه اجرا و حرکات ریتمیک و ماهرانه اجراکنندگان آن، از جذابیت خاصی برخوردار است. به ویژه آنکه این نوع رقص با آهنگ «جنگ‌نامه» توأم است و در مراسم جشن و سرور قشقایی‌ها اجرا می‌شود رقص چوب توسط دو نفر اجرا می‌شود.

شیراز

نام شیراز، در کتیبه‌های هخامنشی  تخت جمشید خوانده شده است. اشیاء و ظروف تاریخی و مسکوکاتی که هم‌اکنون در موزه متروپولیتن نیویورک موجود است، از مجد و عظمت شیراز در عهد سلوکی‌ها، اشکانیان و ساسانیان گواهی می‌دهد. در کاوش‌های منطقه قصر ابونصر معلوم شد که این بنا به اواخر دوران اشکانی یا اوایل دوره ساسانی تعلق داشته و چند مهره نیز که نام اردشیر و شیراز بر آن نوشته شده، به دست آمده است طبق روایات اساطیری، شیراز در زمان فرزند تهمورث- دومین پادشاه صفاریان- بناهای متعددی از جمله یک مسجد جامع در شیراز احداث کرد و به رونق بیش از پیش این شهر افزود.

دیلمیان برآبادی شیراز افزودند. خصوصاً عضدوالدوله دیلمی (سیصدو هفتاد و دو-سیصد و شصت و شش ه. ق) در مجد و عظمت شهر و رفاه مردم آن کوشش بسیار کرد. در دوران صفویه شیراز مرکز ایالت فارس بود وامامعلی خان، حکمران فارس بناهای بسیاری در این شهر پی‌ریخت.

در سال هزار و هفتاد ونه هجری قمری شیراز بر اثر جاری شدن سیل سهمگین ویران شد و بسیاری از آثار تاریخی آن از میان رفت. در اواخر دوره صفویان نیز افغان‌ها این شهر را مورد حمله قرار دادند و خرابی‌های بی‌شمار به آن وارد آوردند. در سال هزار وصد و چهل و دو ه. ق نادرشاه، افغان‌ها را از شیراز راند واین شهر آرامش و امنیت دوباره یافت، تا این که در سال هزار و صدو هفتاد و پنج ه. ق، تقی‌خان شیرازی اعلام استقلال کرد و سر از فرمان نادر برتافت. ناردشاه انبوهی از لشکریان خود را به جنگ با حاکم شیراز و تصرف شهر فرستاد و بعد از چهار ماه و پانزده روز محاصره، شیراز به تصرف سپاهیان نادر درآمد و لشکریان غالب، بسیاری از مردم بی‌گناه را قتل عام کردند.

پس از این واقعه وحشتناک، بیماری طاعون بیش از چهارده هزار نفر از مردم شهر را از پای درآورد. در سال هزار و صد و هشتاد ه. ق کریمخان زند شیراز را مقر حکومت خود قرار داد و برای عمران و آبادانی آن کوشید هنگامی که آقا محمدخان قاجار در سال هزار و دویست و هفت ه. ق به شیراز دست یافت، امر به ویرانی باروی شهر داد. بعدها بارویی دیگر نیز ساخته شد که بر اثر زلزله سال هزار و سیصد و سی و نه هجری قمری بسیاری از قسمت‌های آن فروریخت.

شیراز طی چند دهه اخیر توسعه و گسترش جالب توجهی یافته و به یکی از شهرهای مهم وزیبای ایران تبدیل شده است. محیط مساعد شیراز  در ادوار گوناگون دانشمندان، سخنوران و نویسندگانی بزرگ را در دامان خود پرورده است که آثار جاویدان آنها میراث علمی و ادبی ایران را زنده و جاوید نگاه خواهد داشت.

مراکزتاریخی و باستان

  • قصر ابونصر (تخت ابونصر)، عمارت باغ ایلخانی، عمارت باغ نشاط، عمارت کلاه فرنگی باغ نظر، بنای مشهور به قبر مادر نادرشاه، گهواره دیو(گهواره دید)، مدرسه خان، مدرسه آقاباباخان، عمارت دیوانخانه، آبش خاتون (خاتون قیامت)، آرامگاه حافظ، آرامگاه سعدی، آرامگاه خواجوی کرمانی، آرامگاه وصاف، آرامگاه کوروش، باغ گلشن (باغ عفیف‌آباد)، باغ ارم، باغ چهل، باغ هفت تن، باغ جهان نما، باغ تخت، باغ و پارک سعدی، دروازه قرآن، کاخ ساسانی، آرامگاه سیبویه، آرامگاه شاه شجاع مظفری، منزل زینت الملک، مجموعه پاسارگاد، ارگ کریمخانی، قلعه اژدها پیکر، قلعه ککا، قلعه چرو، تل تیموریان، تل قلعه، تل حکوان، تپه قصر بهرام، حمام باغ نشاط، حمام وکیل، حمام عفیف‌آباد، پل‌ عباسی، پل‌ قدیمی پیرین، آتشکده پاسارگاد، آتشکده صمیکان، باغ دلگشا

اماکن زیارتی و مذهبی

  • مسجد وکیل، مسجد جامع عتیق شیراز، مسجد جامع عتیق شیراز، مسجد نو (شهدا)، مسجد نصیرالملک، مسجد سروی (مسجد امام حسن)، مسجد خواجه، مسجد جامع سوریان، مسجد مشیر، آستانه سید علاالدین حسین (ع)، بقعه علی بن حمزه (ع)، آرامگاه شاهچراغ، بقعه سید میر محمد، آرامگاه شاه داعی الی‌الله، آرامگاه شیخ روزبهان، آرامگاه شیخ کبیر (ابن حفیف)، آرامگاه شیخ محمد لاهیجی، آرامگاه مشرقین، بقعه سید تاج الدین غریب، بقعه چهل تنان، مقبره شیخ اقطع یا بقعه پیر بناب، تکیه هفت تنان، حسینیه قوام، کلیسای ارامنه، بقعه بی بی دختران

جاذبه های طبیعی

  • چشمه خارگان، رودخانه آغاج،  چشمه رچی،  تنگ خانی،  تنگ الله‌اکبر،  تنگه هرایزر،  تنگ بوان،  گردشگاه چشمه فیلی،  گردشگاه چشمه سلمانی،  گردشگاه چاه مسکی،  گردشگاه میان کتل،  بند بهمن، پارک ملی بمو، آتشکده، گردشگاه برم دلک، گردشگاه هفت برم، گردشگاه امامزاده سلطان شهباز، دریاچه مهار لو، دریاچه و تالاب ارژن، برم (تالاب) دلک

مراکزخرید

آباده

قدمت این شهر به بیش از هزارسال می رسد. اما توسعه و ترقی آن تقریبا از زمانی که کریمخان زند شیراز را پایتخت ایران کرد شروع شد. آثار قلعه های قدیمی مانند قلعه کهنه، قلعه نارنجی وقلعه شیرازی هنوز دراطراف این شهر دیده می شود. آباده را قبایل گرجه ای و پرندی بنا کردند، ‌اما اهمیت و اعتبار آن به دوره کریمخان زند باز می گردد. ظاهرا به دستور او بود که این شهر آباده نامیده شد. آباده به دلیل استقرار در مسیر کوچ ایل قشقایی  حائز اهمیت است.  

مراکزتاریخی وباستانی

گنبد علی (عالی) : قدیمی‌ترین، مهم ترین و محکم ترین بنای تاریخی ابر قو (گنبد علی) یا به گفته برخی، گنبد عالی است. بنای مزبور، یک برج سنگی هشت ضلعی است که بر بالای تپه ای در شرق ابر قو و مشرف به محل شهر قدیم واقع شده است.

مقبره طاووس: مقبره حسن بن کیخسرو ودخترش بی بی عایشه ملکه خاتون از بناهای تاریخی و مهم ابر قو می‌باشند که به نام مقبره طاووس خوانده می شوند. این بنا به دوران مغول تعلق دارد.

مزار پیر حمزه سبز پوش: این بنای تاریخی به قرن پنجم و ششم هجری و به عهد سلجوقی تعلق دارد.

جاذبه های طبیعی

منطقه شکار ممنوع بصیران: منطقه‌ای در چهار کیلومتری جنوب آباده که به خاطر گونه‌های نادر گیاهی و جانوری مورد حفاظت قرار گرفته و یکی از ارزشمندترین زیستگاه‌های حیات وحش کشور و استان است.

اماکن زیارتی و مذهبی

  • مسجد جامع ابرقو، بقعه شهدا (سلطان ابراهیم)

استهبان

نام این شهرستان از لغت «سته» به معنای انگور و انگورستان گرفته شده است. ‌آبادانی این شهر از سال هفتصدو چهل و شش هجری قمری (پس از ویرانی آن در دوره مغول) به دست امیر مبارزالدین آل مظفر صورت گرفته است این شهر در قدیم چهار محله داشت که هر محله دارای مسجد و آب انبارهای متعددی بود. حمدالله مستوفی  از آن به نام شهرکی پر درخت که آب و هوای معتدل و میوه فراوان دارد، یاد کرده است جغرافی‌نویسان اسلامی نام آن را به صورت اصطهبانان و گاهی هم اصطهبانات ثبت کرده‌اند، ولی با گذشت زمان، فارسی زبانان آن را اصطهبان نامیده‌اند.

مراکزتاریخی وباستانی

  • غار زکریا، تنگه لای تاریک، تنگ استهبان، گردشگاه پارک جنگلی استهبان، گردشگاه بک بک

اقلید

اقلید در فارسی به معنای کلید است و مفهوم حجازی آن، کلید گشایش سرزمین فارس است. گویی هر آن کس که اقلید را فتح کند، فارس را فتح کرده است. از آثار قدیمی این شهرستان می‌توان به تل حاجی نوروز، تل خنجشت، تپه حسن‌آباد، تل چشمه وزوزن (مربوط به هزاره اول پیش از تاریخ) و کتیبه پهلوی (مربوط به دوره ساسانیان) اشاره کرد.

مراکزتاریخی وباستانی

  • قلعه ایزد خواست، تل قلعه حسن آباد، تل کمین

جهرم

جهرم یا کهرم به معنای جای گرم است و از آثار باقی مانده آن می‌توان قلعه گبری را نام برد که به سبک معماری ساسانی ساخته شده است به استناد نوشته‌های استخری، ابن بلخی و حمدالله مستوفی، جهرم قلعه‌ای بزرگ، معروف به خورشه و خورشاه داشت که فاصله آن تا شهر، پنج فرسخ بود. بانی این قلعه، خورشه، عامل خلفای بنی‌امیه در جهرم بود که بعدها به همت خواجه نظام‌الملک- وزیر مشهور سلجوقیان-تعمیر و مرمت شد در امتداد راه جنوبی جهرم در چهل و دو کیلومتری  جنوب غربی جویم،   دو محل در مجاورت هم به نام‌های حریم و کاریان وجود دارند. کاریان محل آتشکده معروف کاریان است که مخصوص موبدان بود ویکی از سه آتشکده‌ بزرگ ایران دوره ساسانی به شمار می‌رفت.

مراکزتاریخی وباستانی

  • قلعه مهرک، قلعه تبر(خورشه)، قلعه قبر، آتشکده (قدمگاه)

جاذبه های طبیعی

  • گردشگاه بونیز، رودخانه شور جهرم، روستای قطب‌آباد

داراب

داراب از شهرهای قدیمی استان فارس است که قبل  از اسلام «دارابگرد» نام داشت و خرابه‌های آن در پنج کیلومتری جنوب شهر داراب فعلی قرار دارد. ولایت دارابگرد (دارابجرد)، شرقی‌ترین ولایت از پنج ولایت فارس بود و تقریباً همان ولایت شبانکاره بود که در دوره مغولان از فارس جدا شد و حکومتی جداگانه داشت در افسانه‌های ایرانی، بنای شهر دارابگرد را به داراب نسبت داده‌اند.

مرکز داراب در دوره خلفای اسلامی شهر دارابگرد یا دارابجرد ثبت شده است در آغاز قرن ششم هجری، قسمت عمده شهر دارابگرد ویران شد و تنها قلعه‌ای محکم که در وسط شهر بود، باقی ماند. همزمان با استیلای اتابکان سلغری بر فارس، سلسله دیگری در قسمت شرقی این ایالت یعنی در ناحیه سرحدی بین فارس، کرمان و خلیج فارس که مشتمل بر بلاد دارابگرد، نیریز، ایگ (ایج)، طارم و اصطهبانات بود، به قدرت رسید و این نواحی را که در آن زمان شبانکاره نام داشت، به تصرف خود درآورد. این سلسله، مرکز حکومت را از دارابگرد به دارکان (زرکان) که در جنوب قلعه ایگ واقع شده است، منتقل کرد.

مراکزتاریخی وباستانی

  • قصر آئیینه (قصر دختر)، قصر کیارث، قلعه روی رنه(روئینه)، قلعه دهیا، تل سیاه، تل ریگی، نقش شاپور، نقوش برجسته تنگاب، آتشکده آذرخش (مسجد سنگی)، آتشکده آذر جو، آتشکده های هخامنشی

سپیدان

مرکز شهرستان سپیدان یا بیضا، اردکان است. اردکان در لغت به معنی نوعی از جدول‌ها و اشکال نجومی است. واژه «ارد» را قهر و غضب نیز معنی کرده‌اند و «کان» به معنای معدن است، گفته می‌شود که اهالی آنجا شورشگر و جنگجو بودند اردکان از حوادث روزگار در امان نماند، حملات افغان‌ها در زمان افشاریه و یورش‌های ایلات بویراحمد در دو قرن پیش خرابی‌های بسیاری در این شهر به بار آورد. پنجاه سال پیش نیز سیل این شهر را نیمه ویران کرد.

مراکزتاریخی وباستانی

  • بقایای کاخ سلطنتی هخامنشی، دیمه میل(میل آزاد یا میل اژدها)، شاه جهان احمد، قلعه سفید

جاذبه های طبیعی

  • گردشگاه وسایت اسکی سپیدان، رودخانه شش پیر، رودخانه بشار، رودخانه مارگان، رودخانه چوبخله، چشمه شش پیر، چشمه آب گرم سراب بهرام، آبشار مارگون، گردشگاه تنگ تیز آب، گردشگاه چله گاه، گردشگاه دیمه میل، برم فیروز، دریاچه شش پیران

اماکن زیارتی ومذهبی

  • امام زاده درب آهنین

فسا

شهر فسا که در گذشته به آن پسه یا پسا می‌گفتند، از شهرهای قدیمی خطه پارس است. این شهر، به گفته برخی از مورخان، در قدیم «پارساگرد» نام داشت و در الواح گلی تخت جمشید به نام پشی یا باشی‌ها نوشته شده است. نام پسه به تدریج به پسا تبدیل شد و اعراب‌ آن را فسا نامیدند شهر فسا در قرن چهارم هجری دومین شهر مهم ولایت دارابگرد بود و از  حیث بزرگی با شیراز برابری می‌کرد.

مراکزتاریخی وباستانی

  • قلعه ضحاک، تل ضحاکی

جاذبه های طبیعی

  • خرمن کوه، گردشگاه میان جنگل

فیروز آباد

فیروز آباد کنونی را در عهد باستان «اردشیر کوره» و «شهر گور» می‌نامیدند که معرب آن «جور» است. این شهر در عهد شاهنشاهی ساسانی و در سده‌های نخستین اسلام، مرکز کوره‌ اردشیر و یکی از پنج ناحیه معروف پارس بود. بنای این شهر را، به عهد اردشیر، بنیادگذار شاهنشاهی ساسانی نیز نسبت داده‌اند. گفته می‌شود نام کنونی این شهر از نام «فیروز» بنای انوشیروان گرفته شده است.

وی در زمان خود بناهایی در فیروزآباد احداث کرده بود. در گذشته، راه شیراز به بندر باستانی سیراف از همین شهر می‌گذشت فیروزآباد پس از جلگه مرودشت، استخر و بیشاپور کازرون، از نقاط باستانی فارس  و کشور ایران است که آثار و نقوش بر جای مانده از دوران گذشته در آن، از آثار گران‌بهای  ادوار باستانی ایران محسوب می‌شوند آثار تاریخی بسیار مهمی از اردشیر بابکان و فرزندش شاپور اول در نزدیکی این شهر وجود دارد که برخی از آنها همطراز با آثار تخت جمشید ارزیابی شده‌اند.

مراکزتاریخی وباستانی

  • کاخ اردشیر بابکان، قلعه دختر، جاده عهد ساسانی بین فیروزآباد و دارابگرد، آثار شهر قدیمی فیروزآباد، شهر گور فیروزآباد، کاروان سرای عهد ساسانی، کاروان سرای عهد ساسانی، بقایای پل ساسانی (تنگاب)، نقشه برجسته اردشیر بابکان، آتشکده کنار سیاه، آتشکده فراش بند، ویرانه‌های آتشکده، آتشکده فیروزآباد، مجموعه بناهای آتشکده بزرگ ساسانیان

جاذبه های طبیعی

  • چشمه آتشکده، چشمه تنگاب، چشمه حنیفقان، چشمه آب گرم، تنگ خرقه، گردشگاه شهید

کازرون

کازرون از توابع شهر شاپور بود و در ابتدای آن قرار داشت. شهر شاپور در بیست کیلومتری شمال غربی کازرون فعلی واقع شده بود. بعد از خرابی شهر شاپور، فیروز پسر بهرام ساسانی، آن را مجدداً آباد کرد و بر اهمیت آن افزود. این شهر، در زمان قباد، آبادتر و بزرگ‌تر شد. کازرون در ابتدا از سه قریه نورد، راهیان و دریس تشکیل می‌شد و روی هم به بلدالعتیق  معروف بود. اما در اواخر قرن چهارم هجری، آن را کازرون نامیدند، نام این شهر از لغت گازر وگازرون گرفته شده است، زیرا شغل مردم آن این بود که پس از شستن کتان، پارچه‌ای به نام توز می‌بافتند.

مراکزتاریخی وباستانی

  • گوردختر، قبر جاماسب، مجسمه شاپور، ویرانه‌های شهر بیشاپور، شهر باستانی حسن‌غازی، پل آبگینه، نقش شاپور، آتشکده کازرون، آتشکده بزرگ جره، آتشکده فرازمراآور خذایا

جاذبه های طبیعی

  • چشمه ساسان، غار تنگ چوگان، حاشیه رودخانه شاپور، گردشگاه امامزاده سید حسین، گردشگاه امامزاده سید حسین، دریاچه پریشان(فامور)

اماکن زیارتی ومذهبی

  • امامزاده سید حسین، امامزاده شاهزاده علاء الدین

لار

سرزمین لار از زمان ساسانیان با احداث آتشکده‌ای مورد توجه بود. از اواخر قرن هشتم، لار مرکز ضرب سکه بود و سکه آن به لاربن در سواحل خلیج‌فارس و هند رواج داشت در سال هفتصد و نود و نه هـ. ق. سربازان محمد سلطان نوه امیرتیمور، لار، جهرم و نواحی شرقی فارس را تاراج کردند. آخرین شاهزاده لار به نام میرزا اعلاءالملک مشهور به شاه‌ابراهیم‌خان که دعوی استقلال داشت، در سال هزار و ده هـ. ق. توسط الله‌وردی خان حاکم فارس سرکوب شد. الله‌وردی‌خان او را نزد شاه‌عباس اول که در این زمان در بلخ اقامت داشت فرستاد و در همان محل درگذشت. برخی‌ها، وجه تسمیه این شهر را به «لار» که اسب پسر گرگین بود، منسوب می‌کنند.
 
مراکزتاریخی وباستانی

  • آب انبار سید جعفری، دهن شیر، باغ نشاط لارستان، مناره خنج، مناره لار، قلعه قدمگاه، آتشکده لار، بازار قیصریه

جاذبه های طبیعی

  • رودخانه شور لار، رودخانه مهران شور، گردشگاه امامزاده بریز، باغ ملی، منطقه پردیس خنج، منطقه حفاظت شده هرمود  لار، دریاچه خنج، دریاچه فصلی هرم

اماکن زیارتی ومذهبی

  • مسجد نبی، مسجد جامع خنج، امام زاده بریز

مرودشت

کاوش‌های علمی و گمانه‌زنی‌هایی که در تپه‌های مختلف جلگه مرودشت انجام گرفته است نشان می‌دهد که هزاران سال پیش از آنکه داریوش کبیر، تپه سنگی را بر دامان کوه رحمت برای احداث کاخ‌های بزرگ خود انتخاب کند، اقوامی متمدن در دشت وسیع آن می‌زیسته‌اند. آثار برجای مانده از قبیل ظروف سفالی منقوش یا ساده و اسباب و وسائل زندگی آن دوره مؤید این نکته‌اند. ویرانه‌های استخر و تخت‌جمشید در مرودشت، بخشی از تاریخ این شهر را به نمایش می‌گذارند. آثار تاریخی باقی‌مانده از این شهرستان، علاوه‌بر آثاری از دوران هخامنشی، دوره‌های اسلامی را هم دربرمی‌گیرد.

مراکزتاریخی وباستانی

  • مجموعه ویرانه های تخت جمشید، کاخ بار کوروش، کاخ اختصاصی کوروش، قصر اردشیر بابکان، برج زندان سلیمان، آرامگاه کوروش کبیر، کاخ بهرام پنجم، تخت گوهر یا تخت رستم، قلعه استخر، شهر قدیمی استخر (تخت طاووس)، تخت سلیمان، تپه‌های جلگه مرودشت، تپه‌های جلگه مرودشت، ویرانه‌های شهر خندجان، پل خان، پل بند امیر، سنگ‌نبشته پهلوی تنگ براقی، نقش رستم، آتشکده پاسارگاد، آتشکده‌های هخامنشی

جاذبه های طبیعی

  • کوه گر، چشمه ابوالمهدی، آبشار مارگون، رودخانه سیوند، رودخانه قره آغاج، چشمه بناب قادرآباد، مغاره شیخ ‌علی، تنگ بستانک (بهشت گمشده)، تنگ براق، منطقه شکار ممنوع توت سیاه

ممسنی

ممسنی را «شولستان» نیز خوانده‌اند که به معنای سرزمین شول‌هاست. شول‌ها یکی از طوایف سابق لرستان بودند که بعد از استقرار در این ناحیه، به این نام مشهور شدند مرکز ولایتی که ممسنی در آن قرار داشت، شهر شاهپور در چند کیلومتری کازرون بود که نوشته‌اند در زمان تزلزل حکومت ساسانیان، به وسیله ابوسعید کازرونی شبانکاره با خاک یکسان شد. ولی در زمان حکومت سلجوقیان دوباره تعمیر و بازسازی شد و رونق گذشته خود را بازیافت.

مراکز تاریخی و باستانی

  • بنای عمارت، شاه جهان احمد، شهر قدیمی چشمه سردو، پل فهلیان، کتیبه‌های کورنگون (کرنگون)، نقش بهرام، قوش برجسته عهد عیلام، حفره‌های آتشدان (پوره‌های آب‌بخشان)، آتشکده کاریان

جاذبه های طبیعی

  • رودخانه تنگ شیو، چشمه آب گرم سراب بهرام، رودخانه فهلیان، رودخانه رودشیر، رودخانه پیرآب

اماکن زیارتی ومذهبی

  • امامزاده درآهنین

نی‌ریز

آثار به دست آمده از غارهای حوالی دریاچه بختگان نشانگر قدمت تمدن در این ناحیه است. نی‌ریز در زمان هخامنشیان یکی از مراکز مهم سلاح‌سازی بود و نام نی‌ریز احتمالاً از نیزه ریز گرفته شده است. در الواح گلی تخت‌جمشید، نام ناریزی را منطبق با نی‌ریز دانسته‌اند.

در این شهر یکی از قدیمی‌ترین و مهمترین بناهای قرن چهارم هـ. ق. یعنی مسجد جامع قرار گرفته که گفته می‌شود آتشکده‌ای بود که پس از ظهور اسلام به مسجد تبدیل شده است اما تاریخ قدیمی مسجد سیصد و شصت و سه هجری قمری است و به گفته مقدسی، ‌ بنای اصلی آن متعلق به سال سیصد و چهل ه. ق است که از آثار دوره سلسله آل‌بویه به شمار می‌رود. این منطقه در زمان داریوش اول از شهرهای آباد و پرجمعیت فارس بود.

ناریزی به معنای کارگاه اسلحه‌سازی است. در آن زمان بیش از هفتصد کارگاه نیزه، شمشیر و زره‌سازی در آن وجود داشت و در واقع مرکز تولید سلاح و اسلحه خانه داریوش بوده است شهر نی‌ریز از زمان هخامنشیان تا به حال، سه بار دستخوش تهاجم، سیل و عوامل طبیعی قرار گرفته و برای بار چهارم در محل فعلی بنا شده است.

جاذبه های طبیعی

  • چشمه پلنگان، تنگ پلنگان، تنگ زی طشک، تنگ جزین یا گزین، حیات وحش نی ریز، دریاچه‌های طشک و بختگان

اماکن زیارتی ومذهبی

  • مسجد جامع نی ریز