نقاشی های تخت جمشید
نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 24 اسفند 1399 ساعت 08:18
نقوش برجستهاي كه كاخهاي تختجمشيد را آراسته است از با اهميتترين آثار باستاني به شمار ميآيد، كه تا زمان حال برجاي مانده است، كيفيت و كميت اين آثار چنان است كه بررسيهاي گستردهاي را بر روي آنها لازم ميسازد، ليكن تا اين تاريخ هيچگونه تحليل سبكشناسي معتبري كه چاپ و منتشر شده باشد بر روي آنها انجام نگرفته است. بررسي حاضر تلاش دارد با توجه به جنبههاي متفاوت سبكها و روشها، از شيوههاي بكار رفته در حكاكي تا اصول طراحي، از شناسايي كار حجاران، تا توصيف پيشرفت تسلسل زماني سبك «تختجمشيد» شكاف موجود را پر كند.
پيكرهشناسي و انواع مختلف نفوذ عوامل خارجي كه موضوع بررسيهاي بسيار بوده است، مورد بحث قرار نخواهد گرفت.
دارويش اول (486-552 ق م) موجد طراحي كاخهاي اصلي تختجمشيد و آرامگاه خود و نقشرستم بوده است. كار ساختماني در طول سلطنت پسر او خشايار اول (465-486 ق م) و نوهاش اردشير اول (425-4/465 ق م) ادامه يافت، ليكن صرفنظر از بعضي تغييرات و تجديد ساختمانها در دوران اردشير سوم (338-8/359 ق م) ساير پادشاهان هخامنشي با آنكه آرامگاههاي خود را در نقشرستم و مشرف بر صفه تختجمشيد بنا كردند، بر روي صفه هيچ ساختماني نساختند، كاخها و شهر تختجمشيد در 330 ق م بدست اسكندر تخريب شد، و از آن زمان تا شروع حفاريهاي قرن اخير وضعيت آنها تقريباً بدون تغيرر باقي ماند.
منطقه كاخ تختجمشيد به سه بخش تقسيم شده است: سطح صفه (تختجمشيد) كه ساختمانهاي اصلي روي آن قرار گرفتهاند، ساختمانهاي واقع در دشت به طرف جنوب و غرب صفه و سرانجام سراشيبي تپه بلند به طرف شرق صفه، در حدود دوازده ساختمان بر روي صفه ساخته شده بود و بيشتر آنها به وسيله نقوش برجسته آرايش شده بودند، نقوشي كه روي سردرها، پلكانها و چهارچوب درها و پنجرهها كنده شده بودند. زمينه اصلي اين نقوش نشانگر تجليل پادشاهان ايراني است كه در صحنهها شاخص است. حال شاه چه در حال قدم زدن و عبور از درهاي كاخ خويشتن و چه جلوس كرده بر تخت و در حال پذيرش هدايا از مردم تحت فرمان خويش است.
سالمترين نقوش برجسته آنهايي هستند كه در جبهه شرقي آپادانا و بر روي پلكانهاي ساختمان مركزي قرار گرفتهاند، هر دو قسمت زير آوار ديوارهاي خشتي فرو ريخته محفوظ ماندهاند. نقوش برجسته آپادانا عموماً شاه را نشسته بر تخت نشان ميدهند، در حالي كه در جلوي او بيست و سه هيأت از مردم تحت حكومت مشغول تقديم هداياي ارزشمند و فوقالعاده هستند، و در پشت سر شاه رديفهاي نگهبانان، اسبان، ارابهها، و بزرگان دربار مستقر شدهاند. بر روي پلكانها و كنار دستاندازها تعداد زيادي سرباز پارسي صف كشيدهاند. در جمع، بيش از 800 نقش بر روي جبهه شرقي آپادانا كنده شده است. همين صحنه، كه به صورت معكوس تراشيده شده است، بر روي جبهه شمالي به چشم ميخورد، ليكن از آنجا كه اين جبهه در طول قرون در معرض عوارض جوي قرار داشته، به صورت بدي فرسوده شده است. روي سر در پلكانهاي شمالي ساختمان مركزي نگهبانان در اندازه معمولي قد انسان ديده ميشوند، و در همين حال اشراف درباري در لباسهاي پارسي يا مادي در حال بالا رفتن از پلهها هستند، و در آن دستاندازها صفوف سربازان پارسي مستقر شدهاند. در اينجا در حدود 400 نقشبرجسته وجود دارد. در بخش بيروني پلكانهاي جنوبي همان ساختمان كمانداران پارسي، و در بخش دروني، مستخدمين در پوشش پارسي و مادي مشاهده ميشوند، پلكانهاي كاخهاي خشايارشاه، داريوش، و اردشير سوم نيز با نقوش برجسته سربازان پارسي و مستخدمين آرايش شده است، درحالي كه پلكانهاي غربي كاخ داريوش و كاخ اردشير اول با نقوش هياتهاي ملل تابعه و مستخدمين آرايش يافته است. به هر حال، اين نقش برجسته ها در اثر عوارض انساني و جوي آسيب ديده است.
بر روي چهار چوب درهاي كاخ داريوش، كاخ خشايارشاه، حرم و ساختمان مركزي شاه در زير سايباني ديده ميشود كه مستخدمين درباري او را همراهي ميكنند. بر روي ديگر آستانههاي درها يك قهرمان شاهي با نوعي حيوان وحشي افسانهاي درحال جنگ تن به تن است، ويا شاه بر تخت خويش جلوس كرده و تخت بر روي سكويي است كه مردم امپراتوري به جاي مردم اين كار را به عهده دارند.
نقوش اگر چه بسيارند ليكن به طرز خارق العادهاي همسان ميباشند. پيكرههاي منفرد، نه يك بار و دوبار، بلكه در حالي كه سربازان روي پلكانها و كنار نردهها صف كشيدهاند چندين صدبار با حالتي يكسان تكرار ميشوند. گوناگوني صحنه كم است، و بسياري از آنها با شيوههاي يكسان تكرار ميشوند طرح چهره يكساني براي پارسيان، مادها و بيشتر بيگانگان نشان داده شده است. پارسها بلا استثناء جامههاي بلند (ردا) چيندار پوشيدهاند، و اين جامهها درچند نقش محدود گوناگون نشان داده ميشود، درصورتي كه مادها همگي ملتبس به لباسهاي بدون آستيني هستند كه بلنداي آن تا روي زانوانشان ميرسد. اين همساني ما ظاهراً كار حكاكي نقوش را بسيار سادهتر و مكانيكيتر ميسازد، و مقدار شكلهاي مختلف و حالات استفاده شده در تخت جمشيد درمقايسه با تعداد كل نقوش ناچيز است.
بيش از 3000 نقش بر روي ساختمانها و مقبرههاي تخت جمشيد ايجاد شده است. در ساير بناهاي هخامنشي نقوش كمي وجود دارد. 32 نقش در پاسارگاد، 14 نقش در بيستون، 8 نقش در كانال ستون سنگي مصر كه به وسيله داريوش اول ساخته شده، و تعداد كمي درشوش، بابل و تل حكوان. حتي اگر اين امكان درنظر گرفته شود كه تعداد بيشتري از اين نقوش از بين رفته باشند، نميتوان تصور كرد كه قبل از ساختن تخت جمشيد صنعت پيكرتراشي و حجاري قابل ملاحظهاي در پارس وجود داشته است.
نقوش برجسته تختجمشيد از قرن هفدهم در اروپا شناخته شده است. در دهه 1930 هيأت آمريكايي، ابتدا تحت سرپرستي ارنست هرتسفلد و سپس اريك اشميت، حجاريهاي بسياري را كه عبارت بودند از جبهه شرق آپادانا، دو پلكان ساختمان مركزي، و روي اورتواستات كه به خزانه انتقال يافت، كشف كرد. اين اكتشافات تعداد نقوش برجسته شناخته شده در تختجمشيد را به دو برابر افزايش داد و از آنجا كه آنها در شرايط تقريباً كاملي هستند، بايستي مبناي هر نوع بررسي براي شناخت سبك نقوش برجسته تختجمشيد قرار گيرند. نتايج حاصله از حفاريهاي هيأت آمريكايي در سه جلد كتاب بسيار جالب انتشار يافت، كتابهايي كه شامل موارد گسترده از كليه بناهاي واقع به روي صفه ميباشند. ليكن عليرغم خارقالعادهبودن كتاب تختجمشيد اشميت از كليه جوانب، پيداست كه وقتي به توضيح دادن نقوش برجسته ميپردازد، فقط از روي عكسها به بررسي پرداخته است. اين بدان معني است كه او بعضي موارد اصولي را ناديده گرفته است، مثل نشانه هاي مربوط به حجاران، و در اينجاست كه استنادهاي او ناكافي است. در اين اواخر تلاشهاي بسياري به وسيله آقا و خانم تيليا انجام گرفته است. اين مطالعات بر اساس كار دقيق بازسازي در تختجمشيد بوده است، كار بازسازي از سال 1965 تا 1979 به مسئوليت آنان ادامه داشته است.
ابزارها:
سنگ تراشي زمان هخامنشي به تفصيل به وسيله آن بريت تيليا و كارل نايلندر مورد بررسي قرار گرفته است. در اينجا من فقط كار بر روي نقوش برجسته را مورد بحث قرار ميدهم. روشهاي حكاكي را ميتوان به بهترين وجه بر روي بخشهاي ناتمام نقوش برجسته مشاهده كرد، و تقريباً هر مرحله از كار مي تواند در جايي در تخت جمشيد مورد شناسايي قرار گيرد. در بعضي از موارد مي توانيم از روي علائم به جا گذاشته شده روي سنگ تعيين كنيم چه ابزاري و به چه ترتيبي در آن به كار رفته است. ابزارهاي آهني، چه كلنگ و چكش (با دسته افقي) يا قلم سر تيز و اسكنه (كه با پتك چوبي به آن ضربه مي زنند) مورد استفاده قرار ميگرفت.
هريك از اين دو گروه را مي توان به ابزارهاي سرتيز، لبه دار و نوع دندانه دار از هر اندازه و وزني تقسيم كرد. كلنگ سنگين براي سنگتراشي وشكل دادن ابتدايي با توجه به اينكه تكه سنگي كه بايستي برداشته شود به چه اندازه است با ضربه عمودي و با ضربه سريع و لب شكن مورد استفاده قرار مي گرفت. مرحله بعدي احتمالا استفاده از قلم هاي تخت و پتك چوبي بوده است. براي تهيه يك سطح صاف معمولاً از چكش لبه دار و بطور عموميتر و شايد با گذشت زمان، از چكش دندانه دار استفاده مي شده است. پس از آن بطور پي در پي چكش هاي ظريفتر همراه با استفاده از قلم هاي لبهدار به كار ميرفته است. در جزئيات از قلمها و اسكنه هاي لبهدار تخت و باريك استفاده ميشده است. آخرين مرحله صاف كردن سطوح بوسيله مواد ساينده از درجات مختلف و آب بوده، و سرانجام براي زدودن خراش هاي باقيمانده، از عمل سايش با ماليدن سنگ با همان درجه سختي يا سرب يا چرمي كه احتمالاً پوست كوسه بوده استفاده ميشده پس از آن نقوش برجسته رنگ مي شدند.
در اين مختصر ابزارها و طرز كاربرد آنها به طور خلاصه بيان شده است، ليكن در اينجا بايد به نكتهاي اشاره كنم، در هر مرحله حجار يا بنا ميتوانست از انواع مختلف ابزارها سود ببرد: بسته به آموزش و استنباط شخص خود و هم چنين اهميت كاري كه انجام ميداد از قلم با كلنگ، ابزار لبهدار يا دندانهدار استفاده ميكرد، علاوه بر اين تشخيص علامت بجا گذاشته شده بوسيله يك كلنگ با آنچه كه يك قلم بجا ميگذارد، و تفاوت بين اثر چكش لبهدار از قلم درز صاف، با چكش دندانهدار از اسكنه دندانهدار مشكل است.
هيچ گواهي براي كاربرد مغارهاي گرد يا مغار، اره، سوهان تخت يا سوهان وجود ندارد. حفرههاي كوچك براي متصل كردن تزئينات فلزي و مجاري ريختن سرب مذاب بوسيله مته ساخته ميشدند، احتمالاً متههاي كماني با استفاده از سرمته كوتاه و ساينده ليكن از تكنيك ((مته چرخان)) كه در صنعت پيكرهسازي يونان رواج كامل داشت استفادهاي به عمل نيامده است. از خراطي در معماري سنگ استفاده نشده است، ليكن در كار چوب، فلزكاري و براي صنعت ساخت ظروف سنگي و مهرهاي استوانهاي از آن استفاده شده است.
نشانهاي از ساير ابزارهايي كه بوسيله حجاران و بنايان مورد استفاده قرار گرفته است باقي نمانده. يكي از اين ابزارها همان گونياي بنايان است كه مشتمل بر يك لبه صاف، يك گوشه قائمه، يك تراز و يك شاقول است. گونيا و تراز مي توانند از هم جدا باشند، و شايد به همين دليل است كه بعضي از بنايان نشانه مشخصه خود را براي تراز A و براي گونيا ..... انتخاب مي كنند. علاوه بر اينها، اندازهگيرهاي نخي، خطكشهاي چوبي، پرگار تقسيم براي كشيدن دايره، ريسمان، و رنگ مورد استفاده قرار گرفته است. احتمال دارد كه به منظور وارسي و بازديد قالبها وشايد براي تراشيدن نقوش برجسته از شابلونهاي چوبي پيش ساخته استفاده ميشده است.
نقاشي و ترصيع
وقتي هرتسفلد نقوش برجسته آپادانا و ساختمان مركزي را از زير خاك بيرون آورد اثرات بسياري را از رنگهايي كه به انها چسبيده بود يافت، لكن متأسفانه جزئيات زيادي از آن را ثبت نكرد. امروزه آثاري از آن رنگها هنوز باقيمانده است، به ويژه روي نقوش برجستههاي تالار صدستون، جايي كه نقش اهورمزدا و سكوبهاي نشيمنگاه مربوط به تخت سلطنتي رنگ اصلي خود را حفظ كردهاند. در محل هاي ديگر رنگ قرمز بر روي بعضي از لبها، پره هاي بيني و چشمان نگهبانان پارسي در ايوان سر پوشيده ساختمان مركزي، در دهان و پرههاي بيني نقوش سرستونها، در پرههاي بيني قهرمانان در نقوش برجسته آپادانا و روي نقش شاه روي درهاي ساختمان مركزي وجود دارد. عناصر مختلفي درسايه يكنواخت از قرمز، سبز، آبي و احتمالاً زرد رنگ شدهاند، رنگهاي ديگر، مثل سياه، ساخته شده از دوده، ممكن است به مصرف رسيده باشد ولي اثري از آن باقي نمانده است. براي كمك به نقاش در كار رنگ زدن گاهي اوقات انگارههايي روي سطح سنگ بوسيله خراشيدن به وجود ميآوردهاند. شيرها، علائم روي بازو و طرحهاي گل و بوته اي ديده شده اند كه روي لباسها در كاخ داريوش، كاخ خشايارشاه، ساختمان مركزي و اندروني وجود داشته است، با اجراي اين روش، شاه، تنها نقشي است كه با البسه طرح دار از نظر شكوه و جلال و رنگ آميزي روشن و واضح و ابعاد و اندازه خود از ديگران تميز داده مي شود.
در طول باقيمانده اين مقوله خواننده بايستي به خاطر داشته باشد كه بسياري از جزئياتي كه در حال حاضر آشكار شده اند در زير رنگ محو گشته بودند. به ويژه بخش هاي كامل نشده نيز همه رنگ شده بودند. مفهوم نيست كه نقش ها تا چه حدودي رنگ شده اند براي مثال، ما نمي دانيم آيا پوست پيكره ها رنگ آميزي شده بوده است يا نه و يا چه رنگي براي رنگ آميزي لباس سربازان به كار رفته است. اين كه گفته شده است كه سطح سنگ ها از روي قصد به صورت ناهموار گذاشته شده تا رنگ را بهتر به خود بگيرد حقيقت ندارد، و در واقع به طور طبيعي اين بخش هاي صاف تر بوده اند كه رنگ روي آنها حفظ شده است.
بعضي از حجاري هاي برجسته و سر ستون ها با سنگهاي رنگي يا فلز ترصيع شده اند و يا با برگه و ورقه طلايي تزيين گشته اند. بر روي پيكره شاه در كاخ داريوش، كاخ خشايارشاه و ساختمان مركزي تاج و بعضي از جواهر ها در سنگ كار گذاشته است، تصور بر آن است كه گردن بندها، الگوها و تاج ها از فلزات و سنگهاي گرانبها ساخته شده است. بعضي اوقات ريش ها نيز، شايد با سنگ آبي مصري حجاري شده اند. در كاخ P در پاسارگاد سوراخهايي مي توان در روي كفش يا لباس پادشاه مشاهده كرد كه براي كار گذاشتن تزئينات بوده است.
مدت زمان ايجاد نقوش
تخمين مدت زماني كه براي حكاكي يك نقش تنها صرف شده است مشكل است. مدت اين زمان به عوامل بسياري بستگي دارد، مهارت و تجربه هنرمند، كيفيت نظارت، تقسيم كار بين حجاران، و همچنين نوع حجاري برجسته و مشخصات سنگ. با نگرش به اين عدم اطمينان ها، ممكن است حتي پيشنهاد كردن مدت زمان تخميني ناهنجار به نظر برسد، ليكن موضوع آنقدر جالب است كه هر تخميني هر قدر هم تقريبي باشد ارزش توجه كردن دارد.
به طوري كه از بررسي نقش هاي سپردار روي بالكن آپادانا مشخص شده است، چون بخشهاي مختلف نقشها احتمالاً به وسيله حجاران متفاوت حكاكي شده است، حداقل زمان لازمبراي تكميل نقش، مدتي بوده است كه جزئيات سر نقش حكاكي شده اند. اگر كسي اين زمان را بداند و تعداد حجاراني را كه متخصص حكاكي سر پيكره بوده اند نيز در دست داشته باشد، مي توان زمان حكاكي يك نماي كلي را محاسبه كند. به عنوان يك تخمين تقريبي، بين سه تا شش روز صرف مي شده است تا سر يكي از كوچكترين نقشها حك شود و حداقل دو برابر اين زمان براي حكاكي سر يكي از بزرگترين پيكره ها صرف مي شده است. سه استاد بناي سنگ كار سه ماه براي تكميل كردن يك ته ستون آپادانا پس از آن تكه سنگ بريده شده و به محل حمل مي شد وقت صرف مي كرده اند. با توجه به اين ارقام، تخمين حاصله در بالا ممكن است خيلي اندك باشد. در فصل چهارم خواهيم ديد كه دو تيم از حجاران بر روي جبهه شمالي ضلع شرقي آپادانا، جايي كه 242 كماندار كوچك و نگهبان و 136 نيزه دار، مهتر و اشراف متوسط القامه وجود دارد، كار كرده اند، در هر تيم تعدادي حجار بوده است، ليكن روي هم رفته در هر تيم يك يا دو حجار سر نقش ها را حكاكي كرده اند. براي حكاكي اين نما حداقل دوازده ماه وقت صرف شده است، ولي احتمالاً زماني دو يا سه برابر آن براي اين كار لازم بوده است.