با این حال آنچه ما از آرامگاه حافظ میشناسیم، به دستور وزیر فرهنگ سابق ایران، اصغر همت و در 1314 ساخته شد. طرحی که آندره گدار معمار فرانسوی و علاقمند به تاریخ و فرهنگ ایران پیشنهاد کرد، نظر حکمت را جلب کرد. گدار در دوره پهلوی به ایران آمده و چندی اداره امور عتیقیات را برعهده داشت و دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را تاسیس کرد. طرح او، چهار ستون سنگی دوره کریمخان را حفظ کرده و در کنار آن 16 ستون دیگر قرار داد. شاید برایتان جالب باشد که بدانید معماری مدرن را با معماری سنتی اران و معماری اسلامی تلفیق کرد و تصمیم گرفت بنایی شبیه کلاه فرنگی بر مزار حافظ طراحی کند. در معماری پادشاهی ایران باستان استفاده از کلاه فرنگی رایج بوده است، هرچند در امپراتوری عثمانی و شبه قاره هند نیز چنین عنصر معماری برای یادبود استفاده میشد. قسمت جنوبی و شمالی آرامگاه حافظ را میتوان نماد دنیای مادی و عالم ملکوت نیز دانست، عدد هشت که عدد ستونهای کلاه فرنگی مزار حافظ است را نیز میتوان نمادی از هشت در بهشت و یا حتی قرن هشتم (قرنی که حافظ در آن زندگی میکرد) دانست. برای تزئین دیوارها و حتی سنگ قبر حافظ، از اشعارش استفاده کردهاند. در گنبد آرامگاهش از آبی فیروزهای استفاده کردهاند که سمبل بهشت محسوب میشود. همچنین استفاده از رنگ سیاه و سفید نماد شب و روز، رنگ سرخ ارغوانی نماد شراب ازلی و رنگ قهوهای سوخته نماد خاک نیز نشان از هوشمندی ساخت این بنا داشته است.
اکنون حافظیه با نارنجستانی زیبا که در بهار، عطر بهارههای نارنج را در کل فضا پخش میکند، در بخش جنوبی شیراز حال و هوای شهر را شیرینتر ساخته است. چهار در اصلی حافظیه در جنوب، دو در کوچک و بزرگ در سمت غرب و دری در سمت شرق این بنای 20 هزار متر مربعی قرار دارد. تالار حافظیه نیز که همزمان آثاری از معماری هخامنشی و زندیه را در خود جای داده 20 ستون، 56 متر طول، 8 متر عرض و 5 متر ارتفاع دارد و از زیباییهای دیدنی آرامگاه محسوب میشود. پیشنهاد میکنیم در سفر به شیراز تفال به حافظ را فراموش نکنید و از دیوان این شاعر غزلی بخوانید! مگر چند شیراز داریم که با بوی بهار نارنج سرمستمان کند و با وجود تمام آثار کهنش همچنان تازه و دیدنی به نظر برسد. البته همه ساله بیستم مهرماه که روز بزرگداشت حافظ است، مراسم شعر خوانی انجام میشود.
خواجه شمس الدین محمدبن بهالدین حافظ شیرازی را با القاب متفاوتی میشناسیم، هرچند در طول حیاتش تنها از شمس الدین و حافظ برایش به کار میرفت. او را لسان الغیب نامیدهاند که لقبی عجیب و غریب به شمار میآید. گفته میشود وقتی حافظ از دنیا رفت، بسیاری او را تکفیر و از دفنش در مصلا جلوگیری کردند. این کار مخالفانی نیز داشت و در نهایت تصمیم گرفتند از کتابش استخارهای کنند و به هرآنچه معنای شعرش بود عمل کنند. کودکی کتاب حافظ را باز کرد و این شعر آمد: من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش / هر کسی آن دروَد عاقبت کار که کشت. مردم نیز از این شعر تعجب کردند و او را لسان الغیب نام نهادند، یعنی کسی که از غیب سخن میگوید. از دیگر القاب او میتوان به ترجمان الاسرار، لسان العرفا، ناظم الاولیا و خواجه اشاره کرد.
پس اگر قصد سفر به شیراز و دیدن حافظیه و سایر جاذبههای این شهر رویایی را دارید، با مشاهده
علاءالدین تراول میتوانید برای سفر خود برنامه ریزی کنید. پیشنهاد میکنیم همراه ما باشید تا شما را غرق در زیباییهای خیرهکننده این شهر شعر و ادب کنیم.