مختصری در مورد تاریخ و زمین شناسی خليج فارس ( Persian Gulf)
روز دهم ارديبهشت ماه که روز اخراج پرتغالي ها از خليج فارس است روز ملي خليج فارس نام دارد. در 21 آوريل 1622، با رشادت «امام قليخان اميرالامراي فارس»، به 117 سال تسلط جابرانه پرتقاليها به جزاير خليج فارس خاتمه داده شد. خليج فارس از نقطه نظر ژئوپوليتيک، تجارت، نفت و گاز و کشتيراني و ماهي گيري و ... در طول تاريخ گلوگاه مهمي در دنيا محسوب مي شده و هم اکنون شاهرگ اقتصاد دنيا در اين منطقه قرار دارد.
مشخصات جغرافیایی خليج فارس
خليج فارس كه امروزه به پيوستگاه و ته آب اروند رود در خرمشهر و بصره تا راس مسندام در شمال عمان اطلاق مي شود. در اواسط دوره سوم زمين شناسي حدود 30 ميليون سال قبل در اثر گسترش دهانه شكاف درياي عمان بوجود آمده و از پديده هاي دوران سوم زمين شناسي است كه در حال حاضر 226 هزار كيلومتر مربع پهنا دارد درازاي كرانه اش از دهانه فاو تا بندر عباس 1 هزار و 375 كيلومتر و ميانگين ژرفاي آن 30 متر است و 062%آب هاي سطح كره زمين را در بر مي گيرد در ابتدا وسعت آن بيشتر از دو برابر مساحت فعلي بوده است. اين پهنه آبي قديمي ترين دريايي است كه بشر آن را مي شناخته است. اين پهنه آبي گاهواره تمدن جهان و از اولين زيستگاههاي بشر محسوب مي شود ساكنان اين دريا كشتي را اختراع و خاور و باختر را به هم پيوند داده اند. در جغرافياي قديم درياي پارس يكي از بزرگترين دريا ها از 4 دريايي بود كه شناخته شده بود اما اكنون پهنه آبي را كه خليج فارس مي نامند خليجي كه با 1000 كيلومتر مربع طول و بيشتر از 240 كيلومتر مربع عرض.
اين خليج متوسط 56% ذخاير نفت جهان را در بر دارد و هنوز هم مهمترين خليج در جهان محسوب مي گردد. ميادين نفتي خليج فارس مهمترين منابع نفت دنيا مي باشند. ميادين نفتي سروش، بهرگانسر، سيري، نوروز و لاوان و ميدان گازي پارس جنوبي از مهمترين ميادين هيدروکربوري ايران مي باشند. خليج فارس با 226 هزار كيلومتر مربع و سعت و 68 ميليارد بشكه ذخيره نفت (56%)كل ذخاير نفت جهان يك آبراه بزرگ و مهم بين المللي است كه از دوره هخامنشيان تا امروز همواره اهميت استراتژيك داشته و بويژه در دوره جنگ جهاني دوم و در دوره جنگ سرد بر اهميت و شهرت جهاني آن افزوده شد و با انقلاب اسلامي ايران و بر هم خوردن معادلات جهاني با بروز سه جنگ موسوم به جنگهاي سه گانه خليج فارس و با توجه به اهميت اقتصادي و جهانگردي كه كشورهاي حاشيه آن پيدا كرده اند، اهميت آن و توجه جهانيان به آن، اين منطقه را به مشهورترين نقطه جغرافيايي تبديل كرده است. عليرغم فراز و نشيبهاي مختلف تاريخي هنوز هم ايران مهمترين كشور منطقه است كه قسمت اعظم خليج فارس را تحت حاكميت دارد. خليج فارس گرمترين پهنه آبي دنياست، عريض ترين بخش آن 180 مايل است و عميق ترين نقطه آن 93 متر در 15 كيلومتري تنب بزرگ، و كم عمق ترين بخش آن در غرب بين 10 تا 30 متر است عمق كم خليج فارس باعث شده است كه خشكي مرتب بدرون دريا پيشروي نمايد. در عين شوري زياد آب، 200 چشمه آب شيرين در كف و 25 چشمه كاملاً شيرين در سواحل اين خليج جريان دارد كه همگي از كوههاي زاگرس يا پارس سرچشمه مي گيرند، اروند، كارون، دياله، زاب، جراحي، مند، دالكي و ميناب بزرگترين و پر آب ترين رودهايي هستند كه به خليج فارس مي ريزند. گرماي هوا گاهي در تابستان 50 درجه و برودت آن در زمستان تا 3 درجه گزارش شده است. خليج فارس از نظر منابع طبيعي از غني ترين پهنه هاي آبي جهان است نفت، گاز، فسفات، گوگرد ، مرواريد، مرجان، انواع ماهيها و ميگو از جمله ثروتهاي خليج فارس است. بنادر دبي، شارجه، ابوظبي، كويت، بحرين، دوحه ، كيش، بندر عباس، خرمشهر و بصره خليج فارس را به قطب اقتصادي و توريستي جهان تبديل كرده است. خليج فارس از نظر ژيوپلتيك، استراتژيك، نظامي و از تاريخي و فرهنگي يك پهنه آبي مهم و منحصر به فرد در جهان محسوب مي شود. كشفيات باستان شناسي سالهاي اخير در دو سوي سواحل فارسي و عربي خليج فارس ثابت مي كند كه اين پهنه آبي يكي از مهمترين و شايد اولين مركز سكونت انسانها است و گهواره و مرکز تبادل تمدنهاي زيادي مانند ايلامي، سومري، آکدي، آشوري، بابلي، مادي، پارسي، يوناني، اسلامي و .. بوده است.
سابقه تاريخي خليج فارس
خليج فارس نامي است به جاي مانده از كهن ترين منابع، زيرا كه از سده هاي قبل از ميلاد سر بر آورده است، و با پارس و فارس _ نام سرزمين ملت ايران _ گره خورده است. قدمت خليج فارس با همين نام چندان ديرينه است كه عده اي معتقدند: «خليج فارس گهواره تمدن عالم يا مبدا پيرائي نوع بشر است.« ساكنان باستاني اين منطقه، نخستين انسان هايي بودند كه روش دريانوردي را آموخته و كشتي اختراع كرده و خاور و باختر را به يكديگر پيوند داده اند. اما دريانوردي ايرانيان در خليج فارس، قريب پانصد سال قبل از ميلاد مسيح و در دوران سلطنت داريوش اول آغاز شد. داريوش بزرگ، نخستين ناوگان دريايي جهان را به وجود آورد. كشتي هاي او طول رودخانه سند را تا سواحل اقيانوس هند و درياي عمان و خليج فارس پيمودند، و سپس شبه جزيره عربستان را دور زده و تا انتهاي درياي سرخ و بحر احمر كنوني رسيدند. او براي نخستين بار در محل كنوني كانال سوئز فرمان كندن ترعه اي را داد و كشتي هايش از طريق همين ترعه به درياي مديترانه راه يافتند. در كتيبه اي كه در محل اين كانال به دست آمده نوشته شده است: «من پارسي هستم. از پارس مصر را گشودم. من فرمان كندن اين ترعه را داده ام از رودي كه از مصر روان است به دريايي كه از پارس آيد پس اين جوي كنده شد چنان كه فرمان داده ام و ناوها آيند از مصر از اين آبراه به پارس چنان كه خواست من بود.»
داريوش در اين كتيبه از خليج فارس به نام «دريايي كه از پارس مي آيد» نام برده است و اين نخستين مدرك تاريخي است كه درباره خليج فارس موجود است.
اولين بار يوناني ها بودند كه اين خليج را «پرسيكوس سينوس» يا «سينوس پرسيكوس» كه همان خليج فارس است، ناميده اند. از آنجا كه اين نام براي اولين بار در منابع درست و معتبر تاريخي كه غير ايرانيان نوشته اند آمده است، هيچ گونه شائبه نژادي در وضع آن وجود ندارد. چنان كه يونانيان بودند كه نخستين بار، سرزمين ايران را نيز «پارسه» و «پرسپوليس» يعني شهر يا كشور پارسيان ناميدند. استرابن جغرافيدان قرن اول ميلادي نيز به كرات در كتاب خود از خليج فارس نام برده است. وي محل سكونت اعراب را بين درياي سرخ و خليج فارس عنوان مي كند. همچنين «فلاريوس آريانوس» مورخ ديگر يوناني در كتاب تاريخ سفرهاي جنگي اسكندر از اين خليج به نام «پرسيكون كيت» كه چيزي جز خليج فارس، نيست نام مي برد.
البته جست و جو در سفرنامه ها يا كتاب هاي تاريخي بر حجم سندهاي خدشه ناپذيري كه خليج فارس را «خليج فارس» گفته اند، مي افزايد. اين منطقه آبي همواره براي ايرانيان كه صاحب حكومت مقتدر بوده اند و امپراطوري آنها در قرن هاي متوالي بسيار گسترده بود هم از نظر اقتصادي و هم از نظر نظامي اهميت خارق العاده اي داشت. آنها از اين طريق مي توانستند با كشتي هاي خود به درياي بزرگ دسترسي پيدا كنند و به هدف هاي اقتصادي و نظامي دست يابند.
آثار عرب زبان نيز بهترين و غني ترين منابعي هستند كه براي شناسايي و توجيه كيفيت تسميه اين دريا مي تواند در اين بررسي مورد استفاده قرار گيرد. در اين منابع و آثار از درياي فارس و چگونگي آن بيش از آثار فرهنگي موجود در هر زبان ديگري گفت و گو شده است. تمام كساني كه نسبت به متون دوره اسلامي شناختي حداقل داشته باشند با نام مسعود ابن بطوطه، حمدالله مستوفي، ياقوت حموي، حمزه اصفهاني، ناصرخسرو قبادياني، ابوريحان بيروني، ابن بلخي وديگراني كه اكثر آنان كتاب هاي خود را به زبان عربي نيز نوشته اند، آشنا هستند. گذشته از متقدمان نامبرده مي توان از نويسندگان عرب متاخر نيز نام برد كه در آثار خود از نام «خليج فارس» بدون كم و كاست ياد كرده اند.
مدارك بي چون و چراي تاريخي از منابع يوناني و رومي گرفته تا منابع پرشمار دوران بعد از اسلام به عربي و فارسي به روشني حكايت از آن دارند كه دست كم از دوران هخامنشيان به بعد در نوشتههاي يوناني و كتيبههاي موجود در ايران هميشه اين پهنه گسترده و مهم استراتژيكي به نام خليج فارس يا فارس و درياي پارس خوانده شده است. طبق مدارك و اسناد معتبر به دست آمده به ويژه كتيبهاي كه در موقع حفر كانال سوئز به دست آمد اين خليج به نام درياي پارس ناميده ميشد.
مورخان و محققان دنياي قديم از جمله هرودت، نئارخوس، استرابون و كورسيوس در آثار و نوشتههاي خود اين دريا را درياي پارس و يا خليج فارس ناميدهاند.بطلميوس دو قرن پيش از ميلاد اين خليج را پرسپكوس سينوس ناميد كه به معني خليج فارس است. همين نام در نقشه جهان هنريكوس مارتلوس در سال 1492 ميلادي نيز به كار رفته است.در نوشتههاي جغرافيدانان و سفرنامهنويسان عرب و ايراني همه جا با عنوان خليج فارس، خليج عجم، درياي فارس و يا بحر فارس از اين پهنه ياد شده است كه گاه درياي عمان و فراتر از آن را نيز جزء محدوده خليج فارس آوردهاند. به عنوان نمونه ميتوان از المسالك و الممالك ابن خردادبه، البدان ابن فقيه، مسالك الممالك اصطخري، مسعودي، مقدسي، ابن حوقل، ياقوت حموي، ابوريحان بيروني، حمدالله مستوفي و گروه پرشمار ديگر ياد كرد. ابن بطوطه نيز در شرح سفر خود در اين پهنه از آن با نام درياي فارس سخن ميگويد.
در قديميترين كتاب جغرافيا به نام "حدود العالم من المشرق الي المغرب" كه حدود هزار سال قبل تاليف شده و به زبان فارسي نيز ترجمه شده، آمده است: خليج فارس از حد پارس بر( سرچشمه) گيرد و با پهناي اندك تا سند رسد.
داريوش هخامنشي و اسكندر مقدوني هر كدام با اعزام نمايندهاي ويژه به خليج فارس درباره آن به تحقيق پرداختند.ساسانيان نيز در سواحل جنوبي آن نيرو پياده كردند و يمن و مسقط را به تصرف خود درآوردند، اما قديميترين قومي كه مطالعه زمين را بهطور جدي آغاز كردند بابليها بودند. آنان در آثاري كه دو هزار و پانصد سال پيش برجاي نهادند زمين را صفحه مسطحي فرض كردند، و به رودخانه آب شور "خليجفارس، كه آشوريان آن را نارمرتو Narmarratu ميناميدند نيز اشاره كردند. دليل چنين تصوري، محدوديت اطلاعات جغرافيايي آنان بود كه جهان را عبارت از سرزمينهاي واقع در اطراف بابل و ميان رود نيل و شط دجله ميدانستند و از درياها، فقط خليجفارس را ميشناختند كه در مجاورت آن سرزمين واقع بود.
نقشهاي از سلسله سوم بابليها موجود است كه نشاندهنده ميزان معلومات آن قوم از شكل جهان ميباشد و در آن هفت جزيره بهصورت مثلث در وراي خليجفارس نشان داده شده است.پس از بابليها، علماي جغرافيا نويس يونان قديم كه آثار آنان درواقع مبناي پيدايش آثار بزرگ علمي در شرق و غرب عالم محسوب ميشود، جهان را عبارت از خشكي مستطيلشكلي مركب از سه قاره اروپا، آفريقا و آسيا فرض ميكردند و درياهاي شناخته شده را درياي متوسط يا خليج روم، درياي خزر، خليجفارس و خليج عربي (درياي سرخ) ميدانستند. ابوريحان محمد بن احمد البيروني الخوارزمي نيز در كتاب ارزشمند "التفهيم الاوائل صناعه التنجيم" اين تقسيمبندي يونانيان را تأييد كرده است.
چنين تقسيمبندي جغرافيايي را كه مدتها اساس كار علمي دانشمندان جهان بود در آثار بسياري از دانشمندان بزرگ يوناني قبل از ميلاد ميتوان جستوجو كرد، از جمله در آثار طالس ملطي كه حدود سالهاي 546 تا 540 قبل از ميلاد ميزيست، آناكسي ماندر كه در سالهاي بين 546 تا 612 قبل از ميلاد زندگي ميكرد، خصوصا كوسماس اينديكوپلتس 535 قبل از ميلاد، هكاتوس 500 قبل از ميلاد، اراتوستن 200 قبل از ميلاد، و بالاخره استرابون كه مقارن باميلاد مسيح ميزيست و به پدر جغرافيا معروف است.
در مدارك و آثار عربي قرن چهارم هجري يكي از آثار مهم اين قرن كتاب صورالاقاليم ابي زيد بلخي است كه حدود سال 321 هجري به رشته تحرير درآمده است . در اين كتاب نقشهاي آورده شده كه دو درياي عظيم فارس و روم بهروشني و وضوح نشان داده شده است.
كتاب المسالك و الممالك ابواسحق ابراهيم بن محمد اصطخري در سال 346 هجري بارزترين و گوياترين اثر جغرافيايي است كه راجع به درياي فارس سخن ميگويد. استمزي در صفحه 28 كتاب مزبور مينويسد: درياي فارس مشتمل است بر بيشتر حدود فارس و از فارس به ديار عرب و ديگر سرزمينهاي اسلام متصل ميشود.
ابوالقاسم محمد بن حوقل بغدادي فصلي از كتاب پرارزش صورهالارض را كه در سال 367 هجري به پايان رسانيده به بحر فارس اختصاص ميدهد و در شرح اين درياي عظيم ميگويد: درياي فارس از قلزم به ايله منتهي ميشود، سپس حدود ديار عرب را دور ميزند و از آنجا به آبادان و پس از قطع عرض دجله به مهروبان و بعد به جنابه ميرسد. آنگاه از كنارههاي فارس بهسوي سيراف ميگذرد و به سواحل (هرمز) از پشت كرمان امتداد مييابد و به ديبل و سواحل ملتان كه ساحل سند است ميرسد و در اين جا مرز بلاد اسلام پايان مييابد و به سواحل هند و چين ميرسد و از سمت غرب نيز به بيابانهاي مصر ميرسد.بنابراين در اين كتاب خليجفارس بهطور وسيعي ترسيم شده است. بعد از ابن حوقل، حدود درياي فارس در آثار جغرافيايي رفته رفته در جهت تطبيق با حدود كنوني خليجفارس تغيير پيدا ميكند.
براساس نتايج به عمل آمده ميتوان گفت كه پيش از آنكه آرياييهاي ايراني بر فلات ايران تسلط يابند آسوريان اين دريا را در كتيبههاي خود بهنام "نارمرتو" Narmarratu كه به معني رود تلخ است ياد كردهاند و اين كهنهترين نامي است كه از خليجفارس بهجاي مانده است.
» در كتيبهاي كه از داريوش در تنگه سوئز يافتهاند اين عبارت "درايه تيه هچاپارسا آئيتي" Drayatya hacha parsa aity يعني "دريايي كه از پارس ميرود" كه منظور همان خليج فارس است آمده است.
» در زمان ساسانيان نيز اين خليج را درياي پارس ميگفتند.
» مورخ ديگر يوناني فلاويوس آريانوس كه در سده دوم ميلادي ميزيست در كتاب معروف خود آنازيس يا تاريخ سفرهاي جنگي اسكندر ضمن شرح بحرپيمايي نه آرخوس كه به امر اسكندر مأموريت يافته بود از رود سند به درياي عمان و خليجفارس بگذرد و به مصب فرات داخل شود، نام اين خليج را "پرسيكون كا اي تاس" persikonkaitas نوشته كه ترجمه تحتاللفظي آن خليج فارس است.
شمسالدين ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابوبكر بناي شامي مقدسي، معروف به بشاري در كتاب "احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم" كه آن را در سال 375 به پايان رسانيده اين دريا را مانند ديگران "بحر فارس" خوانده است.
محمد بن نجيب بكُيران در كتاب جهان نامه كه نسخه آن به تازگي در روسيه چاپ شده است نيز از اين دريا بهعنوان بحر فارس ياد ميكند و بسياري از مدارك ديگر كه درخصوص تأييد نام خليجفارس وجود دارد.
اما درخصوص خليج عربي كه به رومي آن را سينوس آرابيكوس sinusarabicus يعني خليج عربها ميگفتند. در تاريخ و جغرافياي قديم آن را به بحر احمر كه بين تنگه باب المندب و آبراه سوئز قرار دارد نسبت ميدادند كه به مناسبت شنهاي سرخ ساحل آن، آن را به يوناني، "اريتره" Erithree و به لاتيني ماره روبروم Mare Rubrum يعني درياي سرخ نيز ميخواندند. و بحرقلزم نيز نام داشت.
هكاتايوس ملطي از علماي قديم يونان و ملقب به پدر جغرافيا در گذشته در 475 قبل از ميلاد بحر احمر را "خليج عرب" ياد كرده است.
هرودت مورخ مشهور يوناني در گذشته در 425 قبل از ميلاد نيز در تاريخ معروف خود نام بحر احمر را مكرر خليج عربي نوشته است. در كتاب حدود العالم من المشرق الي المغرب كه در 372 هجري تأليف شده است از بحر احمر با عنوان "خليج عربي" نيز ياد كرده است، بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه نخست، نام خليجي كه در جنوب ايران است از دو هزار و پانصد سال پيش، خليجپارس، يا بحر پارس نام داشته و خليج عربي به بحر احمر اطلاق ميشده است.
دوم اينكه، اين نامها را نخستينبار يونانيان بر اين دو دريا يعني خليج فارس و بحراحمر نهادند و خليجفارس و خليج عرب گفتند و عنصر ايراني - فارسي يا عربي - قحطاني را در اين نامگذاري دخالتي نبوده است.
سوم اينكه، جغرافيدانان عرب و مسلمان اين دو نام را از يونانيان و روميان آموخته و اين دو اصطلاح را در آثار خود بهكار بردهاند، بهخصوص كه دريايپارس را به اتفاق خليجفارس يا بحر فارس ياد كردهاند.
چهارم اينكه نام خليجفارس در همه زبانهاي زنده دنيا از قديميترين زمان تاكنون پذيرفته شده و همه ملل جهان اين درياي ايراني را به زبان خود خليجپارس ميخوانند.
در پايان اينكه بدون آنكه همكيشان عربنژاد ما در تسميه خليجي بهنام خود محتاج به تغيير نام خليجپارس باشند از 2500 سال پيش، خليجي بهنام ايشان كه فعلاً بحر احمر نام دارد در تاريخ و جغرافياي قديم آمده و در مآخذ يوناني از 500 قبل از ميلاد خليج عربي خوانده شده است
زمین شناسی خلیج همیشگی فارس
زمين شناسان معتقدند كه در حدود پانصد هزار سال پيش، صورت اوليه خليج فارس در كنار دشت هاي جنوبي ايران تشكيل شد و به مرور زمان، بر اثر تغيير و تحول در ساختار دروني و بيروني زمين، شكل ثابت كنوني خود را يافت. در اواسط دوره سوم زمين شناسي حدود 30 ميليون سال قبل در اثر گسترش دهانه شكاف درياي عمان بوجود آمده و از پديده هاي دوران سوم زمين شناسي است كه در حال حاضر 226 هزار كيلومتر مربع پهنا دارد درازاي كرانه اش از دهانه فاو تا بندر عباس 1 هزار و 375 كيلومتر و ميانگين ژرفاي آن 30 متر است و 0.62%آب هاي سطح كره زمين را در بر مي گيرد در ابتدا وسعت آن بيشتر از دو برابر مساحت فعلي بوده است. جزاير خليج فارس دنباله ارتفاعات زاگرس بوده كه به دريا كشيده شده و قسمت هاي مرتفع آن از آب بيرون آمده است و بجز قشم،كيش،لاوان و هندورابي بقيه جزاير استان غالبا به صورت گنبدهاي نمكي هستند كه مجموعهاي از سنگ هاي ماگمايي رسوبي و دگرگوني بوده كه توسط توده هاي نمك در حين بالا آمدن به سطح زمين رسيده اند.بر پايه نقشه هاي تكتونيك، خليج فارس جزء كانونهاي زلزله خيز ايران است دانشنامه بريتانيكا در اين خصوص نوشته است " آخرين حركتي كه خليج فارس در معرض آن قرار داشته و دارد بالا آمدن تدريجي است. زلزله در خليج فارس متواتر و گاهي بسيار شديد است.
جغرافياي ديرينه منطقه خليج فارس در دورههاي مختلف زمين شناسي
دوره پرمين ـ بطوريكه در نقشه هم ضخامت دوره پرمين ديده مي شود ضخامت طبقات دولوميتي و آهكي پرمين بنام سازند دالان (خوف در عربستان) بين 1000 تا 2000 پا متغير است و بيشترين ضخامت در تنگه هرمز و ناحيه قشم ميباشد. و حدود قطر و بحرين بين 1000 تا 1500 پا است. و تغييرات ضخامت پرمين بعلت رسوبات كم عمق پلاتفوري خيلي كم است و سازند دالان در دوره پرمين در درياي كم عمق بصورت سنگ آهكي و دولوميتي رسوب نموده است.
دوره ترياس ـ در نواحي قشم و شمال بندرعباس پايين رفتگي ادامه داشته و حداكثر ضخامت رسوبات ترياس در شمال بندرعباس ديده ميشود و در ناحيه قطر بطرف شمال و ناحيه شيراز ضخامت كمتري از ترياس وجود دارد حركات قارهاي و حركات نمكي از ترياس شروع شده است.
دوره ژوراسيك ـ در دوره ژوراسيك حركات قارهايي و حركات نمكي باعث بالا آمدن منطقه فارس شد و در دوره ژوراسيك ضخامت كمتري در ناحيه خليج فارس رسوب نموده است ولي در مناطق كويت، شمال عربستان در اثر پايين رفتگي بيشترين ضخامت حدود 4000 پا رسوبات ژوراسيك ديده مي شود.
دوره كرتاسه ـ در اين دوره در اثر حركات قارهاي و حركات نمكي، نواحي دالان، بوشهر ، كنگان بحرين، قطر و قوار، بالا آمده و كمترين ضخامت دوره كرتاسه در اين نواحي ديده مي شود و بر عكس در نواحي سروستان، شيراز، دزفول و لرستان در شمال و ناحيه هرمز و عمان (در قسمت جنوب شرقي خليج فارس) فرونشست پيدا نموده و ضخامت حداكثر كرتاسه بيش از 8000 پا رسوب نموده است. اولين بالا زدگي كوههاي گنبد نمكي در كرتاسه ظاهر شده و از دانههاي سازند هرمز در سنگهاي كرتاسه ديده شده است.
دوران سوم ـ در دوران سنوزوييك برعكس دروه كرتاسه نواحي دالان، بوشهر، كنگان پايين رفته و رسوبات دوران سوم بيش از 12000پا ضخامت در اين نواحي رسوب كرده است. در قسمت جنوبي خليج فارس (عربستان، قطر و بحرين) و در شمال خليج فارس نواحي شيراز و سروستان، دزفول و لرستان ضخامت كمتري در دوران سوم رسوب نموده است.
بطور كلي در تمام دوره ها از پرمين تا اوايل ميوسن درياي كم عمق در تمام منطقه خليج فارس وجود داشته و در اواسط ميوسن دريا پسروي نموده و كم كم رسوبات تبخيري نمك و گچ سازند گچساران و سپس رسوبات دريايي كم عمق و قاره اي آغاجاري رسوب نموده اند.
نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۸۸ ساعت 12:21 توسط محمدرضا |