بی حیا در جدول
98
1463
100
1
مترادف بی حیا: بی آزرم، بی ادب، بی شرم، پررو، جسور، چشم دریده، رسوا، شطاح، شوخ، شوخ چشم، گربز، گستاخ، وقیحمتضاد بی حیا: آزرمگین، باحیابرابر پارسی: گستاخ، بی شرم، پررو، دریدهمعنی بی حیا در لغت نامه دهخدابی حیا. [ ح َ ] (ص مرکب ) بی شرم و گستاخ و آنکه در ارتکاب کارهای زشت منفعل میشود. (ناظم الاطباء). وقیح. وقاح. سخت روی. سترگ. پررو. صفیق. بی شرم. بی چشم و رو. (یادداشت بخط مؤلف ).معنی بی حیا در فرهنگ فارسی عمیدبی حیا۱. بی شرم، بی آزرم.۲. گستاخ.معنی بی حیا به انگلیسیindecent (صفت)ناپسند ، فحاش ،...
تاریخ 01 اسفند 1400