بی شک در حل جدول
98
1523
100
1
/biSak/مترادف بی شک: بدون تردید، بی تردید، بی شبهه، بی گمان، حتمی، قطعاً، مسلمبرابر پارسی: به گمانمعنی بی شک در لغت نامه دهخدابی شک. [ ش َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + شک ) بدون اشتباه. بدون وهم و گمان. بدون تردید. بطور یقین. (ناظم الاطباء). بی گمان. بی ریب. بی شبهه. بلاشک. بلاشبهه.یقین. یقیناً. همانا. (یادداشت مؤلف ) : بی شک نهنگ دارد دل را همی خشایدترسم که ناگوارد کایدن نه خرد خاید.رودکی (شرح حال رودکی ج 3 ص 993).حور بهشتی گرش ببیند بی شکحفره زند تا زمین بیارد آهون.دقیقی.گرانمایه...
تاریخ 19 اسفند 1400