داستان این فیلم تاریخی است و مربوط به دوران اسکندر میشود، در این فیلم دوران کودکی و آموزش دیدن اسکندر توسط ارسطو را نشان میدهد و سپس نبردهای اسکندر با داریوش سوم و نابود ساختن امپراتوری پارسی که ریشه ای طولانی و ناشی کینه اروپائیان نسبت به پارسیان داشت، همچنین پس از آن حملات اسکندر به هند و مرگش را نشان میدهد.
انتقاد مورخان ایرانی
برخی مورخان ایرانی به غیر تاریخی بودن این فیلم و اینکه فیلم را به نفع اسکندر این ساختهاند و چهرهٔ او را شخصی رئوف و با گذشت نشان میدهند اعتراض کردند، از جمله این که نبردهای اسکندر با داریوش سوم را به طور خلاصه و آن را با شجاعتهای اسکندر نشان داده اند.
داستان فیلم
فیلم «اسکندر کبیر» ساخته الیور استون، کارگردان مشهور آمریکایی که ساخت فیلمهایی چون «متولد چهارم جولای»، «قاتلین بالفطره»، «جی. اف. کی.» و «نیکسون» را در کارنامه خود دارد. این فیلم که با بودجهای معادل 150 میلیون دلار ساخته شده است، زندگی اسکندر مقدونی را که در طول حیات خود امپراتوری آریایی ها، سوریه، بابل و مصر را تصرف کرد و بزرگترین فاتح تاریخ لقب گرفت، به تصویر میکشد. رابین لینفاکس، استاد تاریخ دانشگاه آکسفورد در زمان شوتنگ این فیلم مشاور الیور استون بوده است تا به او در جزئیات و وقایع تاریخی کمک کند. رابین لین فاکس در دانشگاه آکسفورد ادبیات یونانی و لاتین، تاریخ یونان و روم، و تاریخ آغاز اسلام را تدریس میکند. او دو کتاب بسیار مشهور با نامهای «در جستجوی اسکندر» و «زندگینامه اسکندر کبیر» نوشته است. مارک رُز، دبیر هنری مجله آرکئولوژی، با او درباره همکاریاش با استون در این فیلم گفتگو کرده است. ــ
چطور درگیر کار در این فیلم شدید؟ در مارچ 2002 همکار تهیهکننده فیلم، تامس شولی، به من تلفن کرد و از من خواست که در لندن با الیور استون ملاقات کنم. پس از 7 ساعت صحبت کردن در مورد جزییات داستان فیلم از هم جدا شدیم و من فقط یک شرط را مطرح کردم و گفتم که به هیچ وجه از آن کوتاه نخواهم آمد، و آن این که هر جا در فیلم سربازان و افسران سوار اسکند ر درگیر جنگ میشوند، من باید جزء 10 نفر اول صف سواران باشم. استون با تعجب قبول کرد و تا آخر فیلم هم به قولش عمل کرد. ــ ما به لطف نوشتههای فراوان پلوتارک، آریان، کورتیوس، دیودوروس سیکولوس، و دیگر منابع باستانی در مورد اسکندر چیزهای زیادی میدانیم، اما هنوز هم رازهایی در مورد زندگی او هست. مثلاً چرا او به راه افتاد تا شرق را فتح کند و پس از فتح باز به پیشروی ادامه داد؟
اسکندر طرح حمله به امپراتوری آریانارا از پدرش فیلیپ به ارث برد که نیروهایش در سال 336 پیش از میلاد در آسیا بودند. فیلیپ شعار آزاد کردن یونانیان مقیم آسیا و تنبیه آریایی ها به خاطر حمله یک قرن و نیم پیش آنها به یونان را سر داده بود. فیلیپ به دنبال افتخار پیروزی و غارت بود، اسکندر این جاه طلبی را از پدر به ارث برد، اما ا ز نظر او آسیا فقط آریانا نبود، بلکه تا شمال غربی هند پیش میرفت. او دوست داشت تمام آسیا را فتح کند. البته او در آن زمان از برما، چین، یا خاور دور هیچ اطلاعی نداشت. شاید ارسطو در درسهای جغرافیه کوتاهی کرده بود و باعث شده بود که اسکندر دنیا را بسیار کوچک ببیند. به هر حال اسکندر دوست داشت در کسب شکوه و افتخار از پدرش فراتر برود و ابرقهرمان باشد. ــ دلیل مرگ اسکندر چه بود؟ زهر و تیفویید و اخیراً هم تئوری ویروس غرب نیل مطرح شده است. نظر شما در این مورد چیست؟ اسکندر در اواخر ماه می سال 323 پیش از میلاد پس از یک مجلس نوشخواری بیمار شد، اما تا 10 جون همان سال نمرد. بنابراین از خوردن زهر نمرد، چرا که در آن زمان احتمالاً زهرهایی که دیر عمل میکردند ناشناخته بودند. او مشروب زیاد میخورد، اما همیشه در معیت دیگران این کار را میکرد و الکلی هم نبود. ویروس غرب نیل هم به نظر من در این اتفاق نقشی نداشته است، چرا که در آن زمان بیماری همهگیری رخ نداده بود که اسکندر هم قربانی آن شود. من احتمال میدهم که او قربانی مالاریا شده باشد، و 7 زخمی هم که در جنگ برداشته بود احتمالاً این مسئله را پیچیده تر کرده است. اما به هر حال نباید فراموش کرد که ما دقیقاً دلیل مرگ او را نمیدانیم و هنوز هم مدرکی یافت نشده که قطعاً دلیل مرگ او را به ما بگوید. ــ تاکنون عده بسیاری تلاش کردهاند مقبره اسکندر را پیدا کنند. اخیراً اندرو چاگ پیشنهاد کرده است که بخشی از دیوار عظیم نزدیک به دروازه روزتا در شهر اسکندریه متعلق به این مقبره بوده است. نظر شما در این مورد چیست؟ من هم یکی از بیشمار پژوهشگرانی هستم که با نظر او مخالفت کردهاند. من باور نمیکنم که استخوانهای اسکندر را قرنها بعد از اسکندریه در مصر به سنتمارک در ونیز منتقل کرده باشند. به نظر من، مقبره و جسد او در جریان شورشهایی که بعدها در امپراتوری روم درگرفت برای همیشه گم شده است. فکر هم نمیکنم بتوانیم مقبره او را پیدا کنیم، هر چند که در30 سال اخیر موفق شدیم محل مقبره پدرش، فیلیپ، را تعیین کنیم. سرنخهایی برای کشف رمز زبان باکتریان پیدا کردهایم که عروس اسکندر، رکسانا، و پدر او به آن حرف میزدهاند، یک کتیبه یونانی پیدا کردهایم که در آن به اسکندر اشاره شده است، و در زیر آب بقایای بناهای گمشده اسکندریه در مصر را یافتهایم. تنها چیزی که در حال حاضر به آن نیاز داریم این است که محل شهری را پیدا کنیم که اسکندر به یاد اسبش، بوسفال، در هند بنا کرد. ــ زندگی اسکندر برای مردم در عهد باستان و امروز همیشه کیفیتی قهرمانانه و افسانهای داشته است. اما واقعیت این است که اسکندر بسیار بیرحم و خشن هم بوده است و سپاهیانش هزاران هزار نفر را به خاک و خون کشیدند. پرداختن به زندگی اسکندر بدون اشاره به جنبههای تقریباً زشت زندگیاش چگونه میتواند اسطوره ساز باشد؟ در آن زمان به خاک و خون کشیدن هزاران «بربر» و فتح نظامی سرزمینهای دور افتخار محسوب میشد. اصلاً در هیچ جا از تواریخ اشاره نشده است که کسی به خاطر کشتار هندیهای دشمن به اسکندر حمله کرده یا او را مورد سرزنش قرار داده باشد. در نظریات سیاسی و اخلاقی ارسطو هم فتح جهان بربرها ستوده شده است. تازه در آن زمان هم اگر قومی به اسکندر تسلیم میشد و حاکم آنها در برابر او ایستادگی نمیکرد جانشان در امان بود، و حاکم در مقام خود ابقا میشد. غالباً حتی مردم از او به عنوان رهبر آزادیبخشی نام میبردند که آنها را از شر امپراتوری شرق که در آن زمان زیاد هم طرفدار نداشت نجات میداد. وحشیگری اسکندر در زمانی که شهری چون تب را به خاک و خون کشید و با خاک یکسان کرد بسیار شوکهکننده است، اما باید توجه داشت که تمام امپراتورها و پادشاهان در آن زمان همین رویه را دنبال میکردند. در هند هم اگر عده بسیاری را کشت با راهنمایی و در واقع سوءاستفاده رهبران هندی به این کار دست زد که قصد داشتند از شر دشمنان داخلی خود خلاص شوند.
ــ زنها در زندگی اسکندر نقش بسیار مهمی داشتند. او با زنان بزرگتر از خود رابطهای خاص داشت و آنها در واقع نقشی شبیه مادر برایش داشتند، با زنانی چون آدا که از زنان اشراف بود و با مادر داریوش. اسکندر با مادر خود به نام المپیاس هم رابطهای قوی داشت. اسکندر در آسیا با ملکههایی آشنا شد و به آنها بسیار احترام گذاشت، اما این که این ملکهها برای او مثل مادر بودند اشتباه است. آدا او را به فرزندخواندگی قبول کرد، اما این حرکت سیاسی در آن زمان سنت بود.. او مادر داریوش را محترم میداشت، و مادر داریوش هم به نوبه خود به او احترام میگذاشت، اما هرگز او را به فرزندخواند گی قبول نکرد. در این میان مادر خودش، المپیاس، بسیار بیرحم بود و در زند گی او نقشی بزرگ داشت. بر اساس تواریخ موجود میدانیم که او به خدایان از جمله د یونیسیوس اعتقاد داشت و آنها را میپرستید. اما از این که آیا به لحاظ روانی بر پسرش تأثیری عمیق داشت و اسکندر از او میترسید هیچ اطلاعی در دست نیست. از نظر من این احتمال هست که او یکی از کسانی بوده که توطئه قتل فیلیپ را سازماندهی کرده است. ــ طبیعی است که منتقدانی هستند که از تمام نکات اشتباه که در تاریخ یا باستانشناسی به آنها اشاره شده است اطلاع دارند و در صورتی که این اشتباهات به فیلم راه یافته باشد به آنها اشاره خواهند کرد. پاسخ شما به این منتقدان چیست؟ باید توجه داشت که فیلم الیور استون مستند نیست، و از نکات تاریخی تنها به عنوان سکوی پرش و نقطه آغاز به شکلی هوشمندانه استفاده کرده است. منتقدانی که در این فیلم به دنبال اشتباهات تاریخی میگردند در اشتباهاند. تکیه کامل بر تاریخ در این فیلم غیرممکن بود و کسی هم به دنبال آن نبود که تمام نکات تاریخی را در این فیلم پیاده کند. به نظر من، درست این است که به تراکم اشا رات تاریخی در این فیلم توجه کنیم، و ببینیم که آیا این اشارا ت به حس داستان فیلم کمک کردهاند یا خیر. به نظر من، فیلم به این هدف مهم دست یافته است.
نویسنده: یاشار جلیل زاده