امام خمینی (ره) متولد شهر خمین از توابع استان مرکزی می باشند و لکن با توجه به اینکه اجداد ایشان- که البته آنها اصالت ایرانی(نیشابوری)دارند- مدتی سکونت در کشمیر داشتند، خیلی ها یا از روی بی اطلاعی و یا از روی غرض ورزی ادعا می کنند که ایشان هندی هستند. آیت الله پسندیده برادر بزرگتر حضرت امام در مورد اجدادشان می گوید:جد اعلای حضرت امام(ره) به نام «دین علیشاه» از نوادگان میر حامد حسین هندی و از علمای کشمیر بوده و در همان ایالت در راه تبلیغ دین شربت شهادت نوشیده است. بنابر نقل اهل اطلاع، ایشان اصالتا نیشابوری است، به کشمیر مهاجرت کرده، تا نیاز دین باوران آن دیار را در حوزه مسایل دینی پاسخگو باشد. از آن شهید بزرگوار فرزندی به یادگار ماند به نام «سید احمد» که پس از شهادت پدر بین سالهای ۱۲۴۰ تا ۱۲۵۰ هـ .ق از کشمیر به نجف و کربلا به منظور تحصیل علوم دینی مسافرت میکند، او از پدر آموخته بود که علم مرز نمیشناسد و عالم واقعی، همانند پیامر الهی طبیب دوار است، وطن عالم آن جاست که نیاز باشد و دانش او ثمر بیشتر دهد. در آن زمان با کسانی آشنا میشود؛ یکی از آنها فردی به نام «یوسف خان» اهل روستای «فرقهان» از توابع خمین است. او به نجف رفته بود تا عالمی را برای ارشاد مردم و انجام امور دینی آنان پیدا کند. با علامه «سید احمد» آشنا می شود که مهر مهربانی بر جبین داشت. از او دعوت میکند تا جهت تبلیغ دین به دیار آنها رهسپار شود. علامه بعد از ساکن شدن در خمین در تاریخ ۱۷ رمضان ۱۲۵۷ هـ .ق با «سکینه خانم» دختر «محمد حسین بیگ» و خواهر یوسف خان ازدواج میکند. خداوند به آنها چهارفرزند عنایت میکند، سه دختر و یک پسر که از همه کوچکتر بوده، او را «مصطفی» نام میگذارند، او در روز پنجشنبه ۲۹ رجب سال ۱۲۷۸ در هنگامه طلوع آفتاب دیده به جهان گشود. مصطفی تنها پسری بود که باید خون پدر در رگهایش بجوشد. علامه سید احمد در اواخر سال ۱۲۸۵ یا اوایل ۱۲۸۶ هـ .ق دیده از جهان فروبست، جنازهاش را طبق وصیت نامهاش در کربلا به خاک سپرند، علامه رفت امّا چهرهاش چراغ شهر خمین شد. شهر در عزای مرادش داغ بر چهره گرفت، زیرا که آن عالم شهره شهر، سی سال از جوانی تا پیری را در خمین ماند، به تمام آبادی ها رسیدگی کرد به جاهلانش علم و به عالمانش عمل آموخت، به دعاوی مردم رسیدگی، و اگر لازم میدید خود حکم را اجرا میکرد. او مردی بود از سلالة پاک عترت که عشق به خلق در دیدگانش موج میزد، قلبش برای خدا میتپید، سرنوشت اسلام و مردم ذهن او را به خود مشغول ساخته بود. مردم چنین باور داشتند، با آمدن علامه، برکت و فضیلت در دیارشان خیمه زده است. و شاید در ضمیر پنهان میدانستند در صلب او مردی است که خواهد آمد، و این برکت سرانجام بر جهانیان خواهد بارید. آقا سید مصطفی موسوی ابتدا در خمین اندکی با مقدمات آشنا شد و سپس به اصفهان رفت، و از آن جا به نجف عزیمت کرد تا از مرحوم میرزای شیرازی که مرجع شیعیان بود، فقه بیاموزد، پس از مدتی تحصیل، عالمی شد که او را آیت الله خطاب میکردند، و آن قدر درخشید که بزرگان خمین او را فخر المجتهدین نامیدند. بیست و هفت سال مردم در انتظار به سر بردند تا آقا مصطفی برگردد و به جای پدر بنشیند. با دعوتهای رسمی و پیاپی نجابت را در اجابت دانست و به خمین برگشت، ریاست مدارس علمیه خمین را نیز عهدهدار شد. تقدیر مقدر ساخت، همسری برگزید که علم را پاس بدارد و شیره جانش طاهر باشد. آقا مصطفی با «حاجیه خانم احمدی» دختر آقا میرزا احمد مجتهد خوانساری ازدواج کرد و اسم همسرش را هاجر گذاشت. از آن جا به اصفهان، و دوباره راهی نجف شد. پس از مدتی به دعوت مردم خمینی به زادگاه خود باز گشت و رسالت پدر را انجام داد. آخرین فرزند آقا مصطفی، در سالروز ولادت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ به دنیا آمد، بیستم جمادی الثانی سال ۱۳۲۰ هـ .ق برابر با اوّل مهرماه ۱۲۸۱ هـ .ش، پدر وقتی چهره نوزاد خود را دید با شور و شوق گفت: پسرم، عشق من، روح الله من، جان من، روح الله من. مادر که هاجر نام داشت، خیلی دوست داشت اسم فرزندش اسماعیل باشد، امّا در برابر آقا مصطفی گفت: چه نام زیبایی، و این گونه روح الله نام نوزادی شد که در سالروز ولادت حضرت زهرا از جهان جنین به جبین جهان آمد. امّا تقدیر راز و رمزهای شگفت دارد. روح الله چهار ماه و بیست روز بیشتر در آغوش پدر نماند، او هنوز نمیتوانست بابا بگوید که پدر به قصد سفر، آخرین بوسه بر گونه پسر زد و رفت و دیگر برنگشت. آقا مصطفی که میرفت تا ندای مظلومان خمین را به سایر بلاد برساند تا شاید گشایشی شود،در میانه راه اراک شهید و روح الله در همان اوان کودکی یتیم شد. امّا این افتخار نصیب دیار خمین شد، دیاری که آغوش گشود تا یادگار مردی را که ملقب به «هندی» بود پرورش داده و خمینی لقب دهد. از آن چه گفته آمد، معلوم میشود که پدر حضرت امام، به نقلی اجداد ایشان ایرانی و از نیشابور بوده است. امّا مسأله تابعیت به گونهای که امروز مطرح است و با کمال تأسف مسلمانان را در حصار تنگ جغرافیایی محدود میکند، در آن دوران مطرح نبوده است، یک مسلمان به ویژه عالم متعلق به جهان اسلام بوده است. در ایران آن زمان شناسنامه نبود مقررات احصائیه و سجل احوال در سال ۱۲۷۹ در سال نخست وزیری وثوق الدوله (حسن وثوق) در تهران به اجرا در آمد، امّا قانون آن در سال ۱۳۰۴ از مجلس گذشت. پدر حضرت زودتر از اینها با دار فانی وداع کرده بود. فارغ از این قید و بندها، علامه سید مصطفی پدر حضرت امام (ره)، دارای هر تابعیتی باشد، متولد ایران و خدمتگزار به این مردم بوده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: - سید علی قادری، خمینی روح الله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸. - خاطرات آیت الله پسندیده، به کوشش محمد جواد مرادی نیا، تهران، نشرحدیث، ۱۳۷۴. - پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی، امیررضا ستوده، نشر پنجره، ۱۳۷۸. - کارنامه نور (زندگینامه امام خمینی)، سایت حوزه.
آرم جمهوری اسلامی ایران و آرم سیکها
یکی از مسائلی که به دنبال طراحی آرم جمهوری اسلامی ایران، توسط عدهای مطرح شد، مسئله تشابه این آرم با آرم سیکهای هندوستان میباشد. این مسئله حتی در زمان طراحی این آرم و در زمان حیات امام(ره) مطرح شد که بخاطر تفاوتهای اساسی آن با آرم سیکها، آرم جمهوری اسلامی مورد تائید امام(ره) قرار گرفت.
شبهه این مسئله به نحوی بود که آقای هاشمی رفسنجانی نیز در کتاب خاطرات خود در سال ۶۱ به این مطلب اشاره میکند که این شبهه در ذهن یکی از ائمه جمعه مطرح بوده است و ایشان این شبهه را برطرف میکنند.
« آقای [بهاءالدین]علم الهدی [نماینده اردبیل] آمد و آرم سیکهای هند را آورد که بی شباهت به آرم جمهوری اسلامی نبود و نگران بود که بگویند بستگی به سیکها دارند. گفتم تفاوتهای زیادیهم دارد. نگرانیش را رفع کردم«
بنابراین مسئله شباهت این دو، مسئلهای بوده که در همان زمان طراحی آن نیز مطرح شده بوده است، اما بررسی جزء جزء ایندو نماد، تفاوتهای آن آشکار میگردد.
خاندا (Khanda ) یکی از مهمترین سمبلهای آیین سیک میباشد و بر تمام پرچمهای سیکها نقش بسته است. این نماد مجموعهی چهار سلاحی است که در زمان(Guru Gobind Singh) دهمین نسل از بنیانگذاران آیین سیک مورد استفاده بوده است.
این سلاح ها عبارتند از:
یک شمشیر دولبه که خاندا سیت نامیده میشود در وسط. یک سلاح دایرهای به نام Chakkar چاکار در وسط. دو خنجر به نام kirpans که در طرفین خاندا قرار گرفته اند و دسته های آنها به حالت ضربدر در پایین قرار دارد که نماینده طبیعت دوگانه هستند و Miri و Piri نام دارند. هر یک از این سلاح ها به تنهایی معنای سمبلیک دارند.شمشیر وسط نماد دانش خداوند .چاکار به معنای یکتایی خداوند.Miri به معنای حاکمیت سیاسی و Piri به معنای حاکمیت روحانی می باشد. اهمیت خاندا در آیین سیک همانند صلیب در مسیحیت و ستاره داود یهودیت است.
طبیعتا مشاهده میشود که هر یک از اجزاء این نماد، بیانگر اعتقادی از اعتقادات سیکها میباشد، در صورتی که اجزاء پرچم جمهوری اسلامی ایران، نماد مفاهیم دیگری میباشد؛ چنانکه طراح آرم جمهوری اسلامی ایران در دو مصاحبهای که در آن سالها انجام دادند، به معانی اجزاء به کار رفته در آرم جمهوری اسلامی، اشاره کردند که همگی برگرفته از تعالیم اسلامی میباشد. دکتر ندیمی طراح این آرم، در پاسخ به این سوال که «آیا این آرم برگرفته از آرم گروه سیک های هندوستان است»، به معانی اجزاء این آرم میپردازد و میگوید:
«هلالهای تعبیهشده در این آرم از نقش مبارکی ریشه میگیرد که حضرت رسول (ص) بارها با شمشیر مبارکشان به عنوان امضا بر روی شنها ترسیم کردهاند. این طرح پنج بخش دارد که نشاندهندهء پنج اصل دین است. اصل توحید را در حکم عمود دو ساقهء اصلی در میان خود دارد. علاوه بر کلمه الله که در ترکیب اصلی آن دیده میشود، لاالهالاالله نیز در آن مستتر است. جزء قائم میانی در ترکیب با شکل تشدید (ّ) که در خط فارسی و عربی نشانه شدت است، شمشیر را تداعی میکند؛ این همان تعبیر کلمهء «حدید» است.
تقارنهای این آرم هم نشانه تعادل و توازن است؛ این همان میزان است. بزرگترین و اصلیترین ویژگی این آرم همان بیان کلمهء الله است که قالب و محتوا را در خود جای داده است. آرم به صورت کروی طراحی شد تا نشاندهندهء پیام جهانی آن باشد.
ندیمی در سال ۱۳۶۲ برای دومین بار و آخرین بار در گفت وگویش با مجله پاسدار اسلام درباره تبیین مفاهیم اثرش میگوید: علاقه داشتم برای جهان اسلام یک نشان درست کنم. وقتی حضرت امام فرمودند که نشان شیر و خورشید باید عوض شود و کشور به نشان جدیدی نیازمند است، به صورت جدی ایدهام را پیگیری کردم و به مرور سیاهمشقهای قبلی پرداختم. در این نماد سه رکن اساسی حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن وجود دارد یعنی کتاب، ترازو و آهن و یا به عبارت قرآنی کتاب، میزان و حدید. جزء قائم میانی، در ترکیب با شکل تشدید که در خط فارسی و عربی نشانه شدت است شمشیر را تداعی میکند، قائم و ایستاده که خود نماد و قدرت و استحکام و ایستادگی است و این برداشت تعبیری از کلمه حدید است در کتاب الله (... انزلنا الحدید فیه باس شدید) و ترکیب کاملا متقارن شکل، بیانی از حالت تعادل و توازن که این نیز برداشتی تعبیری است از کلمه میزان در کتاب خدا. والسماء رفعها و وضع المیزان.
پنج جزء تشکیلدهنده علامت که اگر به پنج اصل پایه دین برگردد اصل توحید را در حکم عمود و ساقه اصلی در میان دارند، گذشته از آنکه در ترکیب کلی خویش کلمه الله را بیان میکنند و عصارهای از کلمه توحید یعنی لا اله الا الله را نیز در دستور خود مستتر دارند. خطوط هلالیهای طرح که در یک دایره محاط است با تداعی نصفالنهارهای کره جهانی بودن دعوت اسلام را تجسم میبخشند. کلمه الله به صورت کروی طراحی شده تا نشاندهنده پیام جهانی آن باشد. هلالیهای تعبیه شده در این آرم از نقش مبارکی ریشه میگیرد که حضرت رسول (ص) بارها با شمشیر مبارکشان به عنوان امضا بر روی شنها ترسیم کردهاند اما پس از آن وی پرچم را نیز طراحی نمود.
او در توضیح طرحش ادامه می دهد: این پرچم به امید دادن به دست حکومت امام زمان (عج) طراحی شد. رنگهای سبز و سفید و سرخ، علامت مخصوص جمهوری اسلامی و شعار الله اکبر همگی از ارکانی هستند که در قانون اساسی برای پرچم ایران در نظر گرفته شدهاند.
دکتر ندیمی از شعار بودن الله اکبر، تکرار را اقتباس میکند: این شعار یازده بار در رنگ سرخ و یازده بار در رنگ سبز یعنی بیست و دو بار تکرار میشود و این اشارهای است به بیست و دوم بهمن ۵۷. قالب راست گوشه خط نوشته الله اکبر یادی است از کوبندگی این شعار و این همان خطی است (خط بنایی) که شعار الله اکبر را بر بلندای اذان و بر گنبدها و منارههای الله اکبر در مساجد اسلامی نقش میکرده و اکنون بر بلندای پرچم ایران نشسته است. کلمه قرمز الله منقوش بر پرچم جمهوری اسلامی بیانگر مبدأ و منتهای آفرینش است الی الله المصیر و هدف و غایت حکومت اسلامی را نشان میدهد.
(www.mashreghnews.ir/fa/news/۵۵۱۸۳۳)
بنابراین مشخص میشود که اجزاء به کار رفته در آرم جمهوری اسلامی ایران، بیانگر مفاهیم متعالی میباشد که با تعالیم آئین سیک تفاوتهای اساسی دارد و صرف بعضی تشابهات ظاهری، دلیلی بر مشابهتهای واقعی و معنایی میان ایندو نمیباشد.
(