نگاهی به شبکه دفع آب های زائد در تخت جمشید
سیناپرس: در روزهای اخیر شاهد انتشار گسترده یک ویدئو درباره آبراهه های زیر زمینی تخت جمشید هستیم که تحلیل های فراوان و ضد و نقیضی درباره این موضوع به عمل آمده است. در این یادداشت به بررسی جنبه های مختلف این موضوع پرداخته می شود.
بدون تردید تخت جمشید را می توان یکی از اصلی ترین آثار تاریخی و باستانی ایران محسوب کرد که به عنوان سمبل تمدن کهن این سرزمین شناخته می شود. تخت جمشید با معماری منحصر به فرد خود و استفاده گسترده از عنصر سنگ و ستون های سنگی، روزگاری دورتر قلب تمدن امپراتوری بزرگی محسوب می شد که از یک سو تا مرزهای دره رود سند و هندوستان و از سوی دیگر تا شمال آفریقا، مصر و شرق اروپا امتداد داشته و بر اساس نوع تفکر و ایدئولوژی حاکمان و پادشاهان هخامنشی، تمامی این ملل دارای آزادی بیان و مذهب بوده و می توانستند از سنت ها و آئین های خود پیروی کنند.
به تازگی در شبکه های مجازی ویدئویی در حال انتشار است که در آن خبر از کشف شبکه ای جدید از کانال ها و آبراهه های دفع فاضلاب و آب های سطحی این محوطه باستانی می دهد. متاسفانه بازتاب این خبر در بین توده مردم و افکار عمومی به این صورت انعکاس یافته که این کانال ها پیش از این کشف نشده بوده و به تازگی توسط باستان شناسان مطالعه شده است در حالی که این موضوع درست نبوده و در همان ابتدای حفاری های تخت جمشید در سال 1310 خورشیدی، باستان شناسان به وجود بخشی از این سیستم تخلیه و دفع رطوبت و آب های سطحی پی بردند.
به تازگی در شبکه های مجازی ویدئویی در حال انتشار است که در آن خبر از کشف شبکه ای جدید از کانال ها و آبراهه های دفع فاضلاب و آب های سطحی این محوطه باستانی می دهد. متاسفانه بازتاب این خبر در بین توده مردم و افکار عمومی به این صورت انعکاس یافته که این کانال ها پیش از این کشف نشده بوده و به تازگی توسط باستان شناسان مطالعه شده است در حالی که این موضوع درست نبوده و در همان ابتدای حفاری های تخت جمشید در سال 1310 خورشیدی، باستان شناسان به وجود بخشی از این سیستم تخلیه و دفع رطوبت و آب های سطحی پی بردند. در حقیقت این این شبکه و وجود آن از سال ها پیش شناسائی شده بود و آن چه اخیرا مطرح شده است، کشف بخشی جدید از این شبکه و همچنین آزادسازی و تخلیه خاک و ضایعات دیگر از کانال های فوق و استفاده مجدد از آن است که نشان داد نوع طراحی و ساخت این شبکه به گونه ای بوده که امروزه پس از گذشت هزاران سال از ساخت آن، هنوز قادر به تخلیه آب های ناشی از بارندگی و خشک نگهداشتن سطح تالارها و بخش های مختلف تخت جمشید هستند. با یک نگاه اجمالی به مطالب مرتبط با این موضوع و اخبار ارائه شده در رابطه با آبراهه های تخت جمشید می توان موارد زیر را ملاحظه کرد:
در حفاری ها و کاوش های اخیر باستان شناسی در تخت جمشید، بخش های جدیدی از شبکه آب رسانی و فاضلاب گسترده این مجموعه کشف شده که بیش از 2 کیلو متر را شامل می شود. این آبراهه های زیر زمینی مطابق با ویژگیهای معماری هخامنشی ساخته شده ودر برخی بخش ها تا پنج تا شش متر نیز ارتفاع دارد. این آبراهه ها به صورت تونل های زیر زمینی و کانل های متعدد ساخته شده است و آب و فاضلاب های تخت جمشید را به خارج از شهر هدایت می کرده است. بر اساس این گزارش ها آبراهه های تخت جمشید با قیر طبیعی اندوده شده اند و بعد از ویرانی این مکان به تدریج با خاک و آوار دیواره های خشتی پر شدند که این وضعیت تا زمان کاوش های تخت جمشید ادامه داشته است.
در حقیقت باید اذعان داشت که کاوش های متعددی که توسط باستان شناسان مختلف از کشورهای دیگر جهان در تخت جمشید صورت گرفت، در همان سال های نخست یعنی فاصله سال های 1310 تا 1340 خورشیدی منجر به کشف این شبکه شده بود اما بیشتر بخش های آن خاک برداری نشده و چون در زیر زمین واقع شده بود، این عملیات پر دردسر و پر هزینه در اولویت قرارا نگرفته بود. در سال های اخیر و در پی آب گرفتگی های مکرر در بخش های مختلف مجموعه و بی نتیجه بودن استفاده از پمپ های آب برای خالی کردن آب ناشی از باراندگی ها و نزولات جوی، باستان شناسان تصمیم به احیا و استفاده دوباره از این سیستم گرفتند که در نتیجه مشخص شد این کانال ها هنوز کارآئی و قابلیت دفع آب های اضافی را داشته و به خوبی عمل می کنند. بخشی از این کانال شناسایی شده نشانگر استفاده از بلوک های سنگی تراش خورده بوده و به نظر می رسد همانند کانال های زیر تختگاه سرپوشیده بوده است. عمق این کانال هنوز به درستی مشخص نیست. با این حال عرض آن حدود ۶۰ سانتی متر است. همچنین جهت این کانال نیز جنوب شرقی - شمال غربی است
.
پس از حدود دو ماه کاوش در بخش انتهایی آبراهه های تخت جمشید تا کنون بخشهایی از سه رشته کانال و همچنین قسمتهایی از یک ساختار نامشخص شناسایی شده است.
تاکنون بقایای دو کانال دیگر نیز شناسایی شده که دارای جهت های حرکت متفاوتی نسبت به کانال نخست است یکی از آن ها که دارای جهت شرقی غربی است، در فاصله سی متری ضلع جنوبی تختگاه شناسایی شده و به نظر می رسد با کانالی که از سمت شمال، یعنی از محل خروجی آبراهه های تخت جمشید به سمت جنوب امتداد داشته در یک نقطه برخورد می کنند و به هم می پیوندند.
همچنین در کنار این کانال (دومین کانال شناسایی شده) بقایای یک ساختار نامشخص که شامل بخش هایی از یک سطح سکو مانند شفته آهکی است نیز شناسایی شده و نشانگر این است که به جز کانال ها، بناها و ساختارهای دیگری نیز در ضلع جنوبی تختگاه قرار داشته است.
بقایای یک کانال دیگر نیز در فاصله حدود ۵۰ متری جنوب تختگاه شناسایی شده، که این ساختار دارای کیفیت متفاوتی از نظر ساخت با دو کانال دیگر است. مجموعه این کانال های شناسایی شده نشان می دهد که ساختارهای مختلفی در ضلع جنوبی تختگاه تخت جمشید در دوره هخامنشی وجود داشته و شاید بتوان آنها را با باغهایی که احتمالا در فاصله بین ضلع جنوبی تختگاه و مجموعه بناهای برزن جنوبی قرار داشته مرتبط دانست.
در توضیحات کارشناسی ارائه شده درباره این آبراهه ها به بحث استفاده آن در باغ های هخامنشی اشاره شده است. موضوعی که در این میان باید مطرح کرد، بحث علاقه شاهان هخامنشی به ساخت باغ و ابداع نخستین سبک چهارباغ در این دوره است. اگر چه امروزه مناطق اطراف تخت جمشید و پاسارگاد به صورت دشتی خشک و دارای پوشش گیاهی نسبتا اندکی است اما این مناطق در روزگار هخامنشی دارای باغ های بزرگ و فراوانی بوده که امروزه شواهد و آثار آن به دست آمده است. سال ها پیش در حفاری های پاسارگاد سخن از وجود چهارباغ و کانال های آبرسانی آن آمده و بخش هایی از این سیستم حفاری شد. باید در نظر داشت ایران کشوری است که احداث و ایجاد باغ در آن از سابقه ای بس طولانی برخوردار است. تحقیقات و بررسی های باستان شناسی این سابقه را دست کم به دوره هخامنشی و پاسارگاد باز می گرداند. آن چه از تاریخ و شواهد باستان شناسی بر می آید، در زمان کوروش بزرگ، باغ سازی رونق بسیاری داشته است. در زمان کوروش بزرگ ، کاخ ها در میان مجموعه ای از باغ ها ساخته می شد. علاوه بر آن ، در دوره او آبگذرها و حوض ها از سنگ ساخته می شد. باغ سلطنتی پاسارگاد از نمونه باغ هایی است که در زمان این پادشاه ساخته شده است. بر اساس اظهارات دیوید استروناخ ، این باغ با الگوی چهارباغ ساخته شده و به عنوان اولین چهارباغ و از ماندگارترین ابتکارات دوره هخامنشی در عرصه باغ سازی شناخته می شود. قابل توجه است که کوروش بزرگ نخستین فردی است که مراسم جشن درخت کاری را ایجاد کرد و دستور داد تا درختان در ردیفی منظم کاشته شوند...
باغ ایرانی پاسارگاد یکی از بخشهای مجموعه پاسارگاد بوده و متخصصان احتمال می دهند که این باغ ریشه معماری باغ های ایرانی است. ساخت پاسارگاد به عنوان اولین پایتخت شاهنشاهی هخامنشی دارای باغ و مجموعه بناهای آن بوده که به عنوان نماد هنر ترکیبی عناصر معماری گوناگون از تمدن های باستانی شناخته شده است.
باغ شاهی در محوطه میراث جهانی پاسارگاد شامل مجموعه ای از کاخ ها و کوشکها به همراه جویهای سنگی و گلی بوده که آثار کمی از آنها باقی مانده است. کل باغ در حدود 8 هکتار وسعت داشته و مجموعه کاخ های نشیمن، بارعام، کاخ دروازه دو کوشک، یکی در شرق و یکی در جنوب باغ و همچنین پل معروف به پل شاهی را در برمی گیرد. بر اساس اسناد تاریخی، آرامگاه و کاخهای کوروش در میان باغی بزرگ و دشتی خرم قرار داشته که توسط گذرهای آبی متعددی که از رود پلوار سرچشمه می گرفته، سیراب می شده اند. این محوطه زیبای سرسبز را باغ پاسارگاد یا باغ سلطنتی یا باغ شاهی می نامند. یکی از ویژگیهای خاص مجموعه پاسارگاد، وجود باغ شاهی و اثر الگوی چهار باغ است.
بر اساس آنچه در متون تاریخی آمده، در زمان ساخت این باغ، کوروش بزرگ شخصاً دستور داده بود که باغ پاسارگاد چگونه ایجاد شود و درختها نیز به چه شکل کاشته شوند.
در جریان برپایی یک پایتخت یادمانی که نشان دهنده اقتدار هخامنشیان بود، کوروش با بلند پروازی یک باغ را نیز در برنامه ساختمانی خود گنجاند. باغ های سلطنتی آشور و بابل همواره بخشی مجزا یا مکمل برای کاخ بوده، اما می بینیم که کاخ های کوروش با ایوان های طویل و فضاهای باز اطراف خود، به عنوان بخشی مکمل از طرح مفصلی به کار رفته اند که در آن، به تعبیری، خود باغ به صورت اقامتگاه سلطنتی در می آید. (استروناخ، دیوید، شکل گیری باغ سلطنتی پاسارگاد و تاثیر آن در باغ سازی ایران، ترجمه کامیار عبدی، مجله هنر و معماری "اثر" شماره های 22 و 23)
« لیزاندر (سردار یونانی) از مشاهده زیبایی درخت ها، نظم و دقت فواصل آنها و مستقیم بودن ردیف ها و زاویه ها و روایح معطر و متعددی که هنگام گردش به مشام آن دو (لیزاندر و کوروش) می رسیده، تحسین و تمجید می کند.» (سکویل وست، باغ ایرانی. ترجمه بهاء الدین پازارگاد، مجموعه مقالات میراث ایران اثر آربری، ا.ج و سیزده تن از خاورشناسان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1336) در این صورت می توان گفت که هندسی سازی باغ و ساختار فضایی آن در باغ ایرانی از باغ کوروش اقتباس شده است.
تحلیل های مبتنی بر اسناد تاریخی و باستان شناسی حاکی از آن است که کلیه بناهای دشت پاسارگاد در یک ساختار منظم فضایی احداث شده اند و باغی وسیع بر کلیه عناصر احاطه داشته است. به اساس ادعای استروناخ این باغ طرح یک چهارباغ را که طرح اصلی باغ ایرانی محسوب می شود، داشته است.
آثاری و مدارکی که از کاوش های باستان شناسی در تخت جمشید پیدا شدهاند که نشان می دهند، احتمالاً این باغ جلوی صفه قرار داشته و سپس در دوره ساسانیان این سبک ساخت باغ ها در جلوی کاخ ها و معابد شکل گرفته اند و این موضوع در دوره اسلامی نیز ادامه پیدا کرده و به طور کلی می توان گفت الگوی تمام این باغ ها باغ پاسارگاد بوده است.
استروناخ نظمی ومنطقی را که بر این مجموعه حاکم بوده پیدا کرده بود اما نتوانسته بود رابطه ای بین بناهای پراکنده در دشت پیدا کند. او تنها به ترسیم باغی با طرح چهار باغ در جلوی کاخ اختصاصی کوروش بسنده کرد. او در گزارش خود می نویسد: «ترتیب و جهت قرار گرفتن این سه بنای کلیدی همه چیز میتواند باشد، مگر تصادفی و اتفاقی، و از ارتباط نزدیکی که میان باغ ها، کوشک ها و کاخها، حداقل در یک منطقه وجود دارد، شاید بتوان به امکان وجود یک نقشه اصلی استادانه و به دقت درک شده، فکر کرد» (استروناخ، ديويد (1379) "پاسارگاد"، ترجمه حميد خطيب شهيدي، چاپ اول، تهران)
آبگذرهای سنگی باقیمانده در این محل نشانی از وجود قطعی باغی در مجموعه پاسارگاد دارد. در طرح احتمالی ارائه شده از ساختار فضایی و منظرین مجموعه پاسارگاد، مقبره کوروش در یک سر باغ و عمارت تل تخت در سوی دیگر آن واقع شده است. باغ اختصاصی و کوشک ها در میانه باغ قرار گرفته اند و محورها با بناهای موجود تطابق دقیقی دارند . از نظر استقرار در هندسه ارائه شده همه بناهابه جز آثار دوره اسلامی در تطابق کامل با نظم ارائه شده هستند.
از این دست باغ بایستی در برنامه کار داریوش در صفحه تخت جمشید (پرسپولیس) نیز بوده باشد. در قسمت جنوبی کاخ داریوش و به طور کلی در قسمت جنوبی صفحه تخت جمشید، در سر راه خزانه و یا آپادانا، می توانیم فضای سبز پر گل و درختی را به تصویر دراوریم. قطعا این چنین باغ هایی قسمتی از مجموعه وسیع کاخ و حرم سرای خشیارشا را تشکیل می داده است. تنها با تصور چنین باغ هایی است که می توانیم وجود فضای آزاد و بزرگ پیرامون بناها را توجیه کنیم. در بسیاری از نقاط ایران پردیس هایی وجود داشت که نه تنها برای سرگرمی فرمانروایان بلکه برای پروردن درختان میوه و مو ساخته می شد.
در لوح های دیوانی عیلامی تخت جمشید به فراوانی به نشانه هایی از این باغ ها بر می خوریم. حوزه دیوانی شماره چهار که در جنوب تخت جمشید قرار داشت از نظر باغ های ساخته شده به فرمان شاه ، از غنای ویژه ای برخوردار بود. ... مدیران دیوانی دربار و حوزه های دیوانی مسئولیت این باغ های میوه را بر عهده داشتند. به گزارش گزنفون ، شاه همواره شخصا با حضور خود و یا به وسیله کارمندانی که خود منصوب می کرد، کار در باغ های میوه را زیر نظر می گرفت. آبیاری این باغ ها بسیار مهم بود. این باغ ها را بیشتر در کنار رودخانه ها می ساختند و آب را در شاخه های متعددی در باغ به جریان می انداختند. مثلا در فردوس کوروش بزرگ در کلاینای آسیای صغیر رود مآندر جریان داشت. در باغ های کاخ پاسارگاد نیز آثاری از نهرهای مصنوعی به دست آمده است. به طور کلی ایرانی ها در ساخت نهر و مخصوصا قنات استادان ماهری بودند. امروز هم هنوز آبیاری قسمت اعظم مزارع و باغ ها به کمک قنات انجام می گیرد. ایرانی ها با این اختراع توانستند حتی سرزمین های بسیار خشک را با آبی که از اعماق زمین ، حتی گاهی از عمق 100 متری و بیشتر به مظهر قنات می رساندند، آبیاری کنند. (کخ ، هاید ماری، از زبان داریوش، ترجمه پرویز رجبی، نشر کارنگ ، 1376، صفحه 311 تا 315)
مورد فوق یکی از شواهد دانش بالا و استفاده از فنون مختلف علمی در روزگار امپراتوری هخامنشی است و به عنوان یک باستان شناس باید بر این نکته تاکید کنم که اگرچه امروزه بسیاری از مردم بر جنبه های نظامی و وسعت سرزمین زیر سلطه هخامنشیان تاکید می کنند اما این موضوع تنها وجه قابل افتخار در این دوره نبوده و در این میان اصلی ترین موضوعاتی که به راستی می توان بر آن ها افتخار کرد مغفول مانده است. پادشاهان هخامنشی با جهان بینی بسیار والای خود به تمامی فرهنگ ها و اقوام احترام گذاشته و به هیچ عنوان تلاش نمی کردند زبان، فرهنگ و مذهب خود را به دیگران تحمیل کنند. از یک سو در این روزگار شاهد مطرح شدن موضوعاتی مرتبط با حقوق بشر از جمله آزادی بیان، آزادی مذهب، حقوق کارگران، مرخصی زایمان برای زنان و برابری حقوق زن و مرد بوده و از سوی دیگر این پادشاهان اهمیت خاصی برای موضوعات علمی قائل بوده از تمامی ظرفیت های فرهنگی و هنری اقوام تشکیل دهنده امپراتوری خود استفاده کرده و به نوعی می توان معماری این دوره و به ویژه ساختار تخت جمشید را آئینه ای تمام نما از فرهنگ ملل مختلف دانست. توصیفی که داریوش در کتیبه نقش بسته بر دیواره کاخش در شوش حدود سال 521 ق م نوشت ، پهناوری و ثروتمندی امپراتوری هخامنشی را باز گو کرده و به این نقش مهم همکاری تمامی ملل اشاره می کند.
« این کاخی است که در شوش برپا ساختم . زیور آن از راه دور آورده شد ... زمین به طرف پائین کنده شد و... خشت های مالیده شده که آفتاب آنها را خشک کرد ، مردم بابل این کار را کردند ... الوار کاج ... از کوهی به نام { لبنان} آورده شد ... مردمان آشور ، آن را تا بابل آوردند . از بابل ، کارییایها و یونانی ها تا شوش آوردند . چوب یاکو از گنداره { در هند } و کرمان آورده شد . طلا از سارد و بلخ آورده شد . سنگ قیمتی لاجوردی و عقیق شنگرف که در اینجا به کار رفته ، از سغد آورده شد . سنگ قیمتی فیروزه که در اینجا به کار رفته از خوارزم آورده شد. نقره و چوب آبنوس از مصر آورده شد . زیورهایی که دیوار با آن مزین گشت از یونیا آورده شد . عاجی که در اینجا به کار رفته از حبشه .. آورده شد . ستون های سنگی که در اینجا به کار رفته از ایلام آورده شد . حجاران که سنگ را اینجا به کار بردند از یونان و سارد بودند . زرگران که طلا کاری می کردند از مادها و مصریان بودند . مردانی که آجر پخته به کار می بردند ، بابلیها بودند و... »
از سوی دیگر پادشاهان هخامنشی همواره حامی و پشتیبان دانشمندان و پژوهشگران بوده و در آن زمان تلاش می کردند تا طرح های تحقیقاتی و پژوهشی را در سطحی کسترده اعمال کنند. برای نمونه در زمان سلطنت داریوش بزرگ، وی فردی به نام «سکیلاکس» از اهالی کاری (Skylax de Caryande) را که یکی از برجسته ترین جغرافیادانان سدۀ ششم پیش از میلاد به شمار می رفت را به ماموریتی پژوهشی برای تنظیم نقشه جغرافیایی دریاها، رودها و اقیانوسها که به قلمرو امپراطوری هخامنشی تعلق دارند، فرستاد.
هرودوت در بند چهل و چهارم از کتاب چهارم تاریخ خود به تفضیل این موضوع را شرح می دهد :
« داریوش می خواست بداند رود سند در کجا به دریا می ریزد . پس اسکایلاکس را که از مردم کاریاندا بود در کشتی نشانده و با هیاتی به این ماموریت فرستاد . آن ها از شهر کاسپاتیروس (Caspatyrus) و از سرزمین پاکتیس (Paktyes) از طریق رودها به سوی مشرق حرکت کردند تا به دریا رسیدند . سپس رو به سمت مغرب در دریا به راه افتادند و در ماه سی ام به جائی رسیدند که فینیقی ها به فرمان پادشاه مصر (قبلا) از آنجا برای گردش به دور آفریقا به راه افتاده بودند . پس از این اکتشاف داریوش هندیان را به اطاعت خود درآورده و از این دریا استفاده کرد .... »
بر اساس مستندات تاریخی داریوش در سال ۵۱۹ پیش از میلاد مسیح یعنی سه سال پس از به قدرت رسیدنش این فرمان را به سکیلاکس ابلاغ کرد. این جغرافیادانان مأمور شد که برای تهیۀ نقشه موردنظر پادشاه ایران جریان بخش سفلای روی سند را با کشتی همراه با تنی چند از همراهان خود بپیماید. بعدها در راستای سیاست کشورگشایی های داریوش، ناحیۀ علیای رود مذکور نیز در قلمرو ایرانیان قرار گرفت.
موضوع مهم دیگری که باید بر آن تاکید کرد بحث اهمیت مجموعه باستانی تخت جمشید و نقش آن در معرفی فرهنگ و تفکر ایرانی در جهان است که از این ظرفیت بالقوه به هیچ عنوان استفاده مطلوبی نشده و فعالان فرهنگی باید در این حوزه اقداماتی اساسی انجام دهند از سوی دیگر پتانسیل بالقوه گردشگری نیز باید مد نظر مسئولان برنامه ریز و سیاستگذاران این حوزه قرار گرفته و با این حقیقت کنار آمد که گردشگری و رونق آن و به ویژه توسعه گردشگری بین المللی نیازمند ایجاد زیر ساخت ها و تغییرات اساسی در قوانین و دستورالعمل های این حوزه است. به طور معمول بیشتر گردشگران تنها برای دیدن آثار تاریخی به یک منطقه سفر نمی کنند و به استثنای برخی افراد معدود، بیشتر گردشگران انتظار دارند تا مجموعه ای از عوامل جذاب مختلف در کنار یکدیگر که آثار باستانی نیز بخشی از آن محسوب می شوند، دیدن کنند. این موضوع نیازمند توسعه زیرساخت های گردشگری و تامین نیازهای مرتبط با آن است که در این حوزه تنها زمانی می توان نسبت به آینده امیدوار بود که عوامل مختلفی از جمله فراهم کردن سخت افزارهای مورد نیاز در حد استانداردهای جهانی ، شناخت نیازهای واقعی گردشگران و به حداقل رساندن قوانین محدود کننده و دست و پا گیر و انجام تبلیغات مناسب و قدرتمند در سطح جهانی است. رسیدن به این نقطه می تواند صنعت گردشگری را به یکی از اصلی ترین منابع درآمدزای کشور تبدیل کرده و همچنین فرهنگ ایرانی را در سطح جهان معرفی کند که دست یابی به این موضوع تنها از طریق استفاده از کارشناسان و متخصصان این حوزه و شناخت واقعی نیازها ممکن خواهد بود. در این میان تاکید می شود که در اجرای سیاست های کلان گردشگری، میراث فرهنگی و آثار باستانی باید به عنوان نقطه اصلی محسوب شده و سایر موارد و امکانات مورد نیاز را در کنار این بستر اصلی ترسیم کرده و مجموعه ای جذاب و دیدنی را برای گردشگران در حوزه های مختلف آثار باستانی، طبیعی، فرهنگی و مراکز تفریحی و اقامتی به وجود آورده و از منافع آن بهره مند شد. متاسفانه با شرایط فعلی ما در این حوزه متکی بر یک چرخه داخلی بوده و به بازارهای جهانی دسترسی نداریم که بر طرف کردن این موضوع می تواند کلید اصلی حل مشکل فوق محسوب شود. برای درک بهتر این مساله کافی است یکبار دیگر به بحث آبراهه های تخت جمشید بازگشته و از خود بپرسیم چرا این موضوع علی رغم اهمیت بسیار زیاد و بازتاب گسترده در داخل کشور، بازتابی جهانی پیدا نکرده است؟ بدون شک این نقیصه تنها به دلیل ضعف ما در معرفی و تبلیغ داشته های ارزشمند کشورمان است.
دکتر احسان محمدحسینی – باستان شناس
دکتر فاطمه کردی – باستان شناس
لینک کوتاه